شده تنهایی گوشه ای نشسته باشی و تنها به سکوت بنگری و در آفرینش واکاوی کنی، به نتیجه ای میرسی خوشحال میشی و بعد فراموش میکنی، خواب ها هم گاها همین طورند. از خودم میپرسم این واکاوی و نتیجه گیری چیه که در یاد نمی ماند. شاید اگه در کاغذ بنویسی آنها دیگه یادت نمیره. اما کاغذ هم یاری خاصی نمیکند، جز اینکه سیر نتیجه گیری ات را سنگ اندازی می کند. همین حرفها را چهار سال پیش منتشر میکردم. اتفاقها و رویدادهای مختلفی رو سپری کردیم ولی هنوز اون چیزی که دلمون میخواست نیست. یه جایی باید مثل قله باشه که بهش برسیم بگیم آره فتح شد، قله بعدی و این میشه درد جاودانگی.
محمد رضا میگفت از وقتی نوشتن یاد میگیری دیگه تنها نیستی.