عشق در کوچه باغهای زمینی
در کوچه باغ های کوه درکه در تهران قدم میزدم و به تفاوت لبخند آدمها فکر میکردم. چه میشود همه خوشحال باشند. پسری به دوستش برجی را نشان داد و گفت چه میشود که من سرایدار این برج باشم! در ذهنم این سپری میشد که کاش میشد سرایدار آن برج را دید و از او…