شیوا خشمگین شده بود و میخواست تمام میز ناهار را بهم بریزد. همان طور که داد میزد من حامله ام؟ من حامله ام؟ ما حتی دست همو هم نمیگیریم چه برسد به اینکه حامله باشیم.
شایان گفت مامان فقط گاهی سیاوش او را میبوسد. این گونه هم حامله نمیشوند.
شهاب یک پس گردنی به شایان زد و گفت خفه شو بچه! میفهمی راجع به کی داری حرف میزنی.
لیلا به شیوا گفت: من که مشکلی با رابطه تان ندارم، فقط میگم چرا به این زودی. بذار درست تمام شود و بعد اقدام کن. تازه به قول پدرت باید مقدماتی داشته باشد. یه دفعه که نمیشه بگی ما میخوایم ازدواج کنیم.
شیوا گفت: چه مقدماتی، خانواده اش که ایران نیستند. من تو این یک سال کاملا سیاوش رو شناختم و دوستش دارم. اصلا میفهمی دوست داشتن یعنی چی؟
لیلا گفت: یک سال؟ مگه تو یک سال اون هم تو خوشی و خرمی رفتن بیرون میشه مردها رو شناخت؟ من الان ۲۳ ساله با پدرت زندگی میکنم نمیتونم ادعا کنم میشناسمش.
شیدا گفت: خدا دنیا رو تو شش رو آفرید، الان تو یک سال نمیشه یه مرد رو شناخت؟
شهاب بدجوری به شیدا نگاه کرد جوری که دیگر سرش را از روی میز بلند نکرد.
شهاب به شیوا گفت: دخترم احساسات خیلی مهمه اما ازدواج مقوله دیگه ای. حق با مادرته.
شیوا گفت: یعنی آدم همیشه باید همین طوری حساب کتاب کنه؟
لیلا گفت: من و پدرت فکر میکردیم گزینه مناسب تری رو واسه ازدواج انتخاب کنی و فکر نمیکردیم تو اولین ارتباطت این قدر خام بشی و رابطه ات رو جدی کنی!
شیوا گفت: شما دارین زندگی خودتون رو با زندگی من مقایسه میکنین. شما ۲۰ سال پیش ازدواج کردین و واسه الان من میخواین تصمیم بگیرین. فکر میکنین اشتباه هایی که شما تو زمان خودتون مرتکب شدین رو من هم قراره مرتکب بشم؟ فکر میکنی چون شما زود ازدواج کردی و زود بچه دارشدی من هم همین طور میشم؟
-الان زندگی لیلا با زندگی دخترش قاطی شده-کدوم خانواده های ایرانی رو دیدی دخترشون راحت با یه پسر در ارتباط باشه و خانواده اش راضی باشن. الان دختر پسرا مخفیانه ارتباط برقرار میکنن. خانواده ها هم بدونن به روی بچه هاشون نمیارن.
–شاید عموم خانواده ها همین طور باشه ولی خانواده لیلا این طوری بودن. توی تهران این جور مدل هم کم نیست.
-به نظرم این داستان دختر لیلا اصلا واقعی نیست.
–تو میدونی تو بعضی از فرهنگهای شهرهای کشور خودمون دختر پسرهایی که همو میخوان فرار میکنن و بعد خانواده ها ازشون معذرت خواهی میکنن و مقدمات عروسیشون رو فراهم میکنن. فرهنگی که اگه در یه جای دیگه از کشور اتفاق بیفته، دختر پسر اگه بتونن برگردن طرد شده هستن.