خلاقیت3 (بعد کیهانی)
به نقل از همینان (Haminan) در وبلاگ بعد کیهانی میخوانیم
“در ادامه بحث خلاقیت، بوهم سپس به این نکته میپردازد که نظم (یا آیین معادل order) از عناصر اولیهٔ مفهوم خلاقیت است. این نظم است که به خلق ساختارهای نوین با خصلت توازن و یکپارچگی میانجامد.
بوهم نظم را نه کیفیتی صرفاً ذهنی، بلکه دارای ویژگی عینی میداند، چون بهزعم وی مبنای تعریف آن مشابهتها و تفاوتهای عینی هستند. نظم از دید وی یعنی وجود تفاوتهای مشابه و مشابهتهای متفاوت در یک بستر مشترک.
برای مثال یک خط را درنظر بگیرید. خط راست نوعی نظم اولیه و ابتدایی را نشان میدهد، چون اجزای آن طولهای کوچک و مشابهی هستند با امتداد یکسان، ولی در مکانهای مختلف.
حالا دایره را ملاحظه کنید. طولها انحنا دارند و امتدادها هم مختلف هستند، ولی زاویهٔ کمانها در مرکز برابر است. مارپیچ را که بررسی کنید، تفاوتها بیشتر میشوند و صفحات متعددی پدید میآیند که هر انحنا را از دیگری جدا میسازند.
بهاین ترتیب میتوان مثلا حرکت یک ذرهٔ براونی و آشوبناک را درنظر گرفت که کاملا تصادفی و نامنظم تصور میشود (مثل حرکت یک ذره غبار در هوا). اما این درواقع، حرکتی نامنظم نیست، بلکه مسیر ذره نظم پیچیدهای دارد و تفاوتهای مشابه در دینامیک آن بسیارند. نیروهای مشابه یا مختلف در جهتهای بسیار متفاوت بنا بر دینامیک واحد نیوتنی مسیر یک ذرهٔ براونی را تعیین میکنند. این مورد میشود نظم پیچیده.
از نظر بوهم مفهومی بهنام بینظمی وجود ندارد. آنچه ما بینظمی میخوانیم، نظمی با بینهایت مرتبهٔ مشابه و مختلف است. اما همین پدیدههای بهظاهر بینظم وقتی در قالب توصیف احتمالی و آماری ارائه میشوند، از پیچیدگی بهدر میآیند. یک ذره غبار که میانگین نیروهای وارد بر آن صفر است، میانگین مسیرش مثل یک خط صاف است! پس بینظمی مفهومی بنیادی نیست و در مراتبی به نظم ساده کاهش مییابد.”