هم نشینی با مارم آرزوست!
هم نشینی با مارم آرزوست! روزی گنجشکی عقربی را دید که در حال گریستن است ، گنجشک از او پرسید برای چه گریه میکنی؟ گفت میخواهم آن سمت رودخانه بروم نمیتوانم… گنجشک او را روی دوش خود گذاشت و پرید… وقتی به مقصد رسید گنجشک دید پشتش میسوزد.. به عقرب گفت من که کمکت کردم…