بدون مرگ زندگی کردن ممکن نیست
بدون مرگ زندگی کردن ممکن نیست مترسک زیر باران ولی روی قالیچه ایستاده است. باران نم نم میبارد و به شهر طراوت و تازگی داده است. کنار مترسک، روبه روی خیابان خیس بی انتها، به برگهای افتاده از درختان لخت شده مینگرم و به این می اندیشم که چقدر دوست داشتنی هستند، آدمهایی که شبیه…