یک نفر خرابکار
یکبار یک نفر بهم گفت: مهم نیست چی پیش میاد، نباید هیچوقت دوستتو رها کنی (سرزمین یخبندان)
یک بار دیگر کسی بهم گفت یه دوست مجازی که واقعا دوست داره بهتر از دوست واقعی که مجازا دوست داره.
یکبار پسری به من گفت که در سرویس دانشگاه نباید دخترها بایستند…پسرها بنشینند و دخترها بایستند. غیرتمان کجا رفته است… (ادامه در پایین)
از چی بگم از حالم خودم از فردام دست بردار
منو تو این حال خودم بذار و برو دست بردار
از تو نه از خودم پُرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا .. درکم کن
هنوزم میشه بخشید همو
مریض و گیج و جنگی نبود
غریب و نیش و زخمیش نزد
دلارو حرف تحقیر نکرد
هنوزم میشه بخشید منو
منی که که پست و لغزیدمو
منی که حرف خالیمو
همین امشب میزنم ریشمو
میزنم خیلی بده واسه مرد بگن حرف زد و عمل نکرد میزنم
خیلی بده که نباشه دو قرون بکنه حرف سینه زخم میزنم
اما بدون حرفو باز مردم میزنن
پس تیریپی نی با خدا تو بیا و مشتی باش
هرچند ما پیچیدیم و رفتیم و زدیمو نگشتیم باش
هرچند که دلمون یه دست نبود و یجوری چربی داشت
اما بالاسری آبرو دار و بدون لنگ نذاشت
ما که رسوای عالمیم چندچندیم باش
این روزا خاموشم سردم بی حسم لمسم میترسم
جونی نیست انگار نوری نیست حتی از سایم میترسم
راهی نیست تکیه گاهی نیست ای خدا خستم میفهمی
میرم من آره میرم من حتی از مرگم میترسم
ببین چه تنهام غروبه فردام
عذابو بردار و ببین ببین چه تنهام
دریا دریا دریا
بیا و دریاب
لیلا لیلا لیلام
تویی به والله
درست ، تنهام فردام خودم دلم زیرخاک
اما حرفام رزمام صدام رسد از زیر خاک
دلم غوغا غوغا زدم هربار فریاد
میشم اونی که تو میخوای از فردا فردا فردا
اما حرفام لفضام دروغ شرمسار شرمسار
الله الله الله
تو که میبخشی این بارها
اما این زنها مردا رفقا داشیم بابا
رفقا مادر بابام
بگذریم بابا
ما که گذشتیم حاج آقا
الله الله الله
خواننده: امیرعباس گلاب، حمید صفت
صدای قهقهه بلند بود. مثل همیشه همه جور حرفی بود به جز حرفهایی که باید باشد.
همه گوش پای منبر مریم بودند، مریم میگفت او خوشبخت شد، شوهرش فرش فروش است.
یادمه پانتومیم بازی میکردیم. کلمه ای که باید بازی میکردم شرف بود. شرف را برای هرکسی نمیتوان توضیح داد.
ولی اگر در مفاهیمی برایشان ساده کنیم، قابل فهم میشود. کافی است فرش را برعکس کنیم، آنگاه شرف روشن میشود.
دختری تازه ازدواج کرده بود. دنبال کار میگشت تا کمی از خرج های زندگی شان را کم کند. میگفت دخترها این روزها باید خوب به خودشان برسند تا زندگی شان را حفظ کنند. میگفت دلم برای پسرها میسوزد. در این اوضاع نابسامان اقتصادی ما عابر بانکمان را داریم! بدبختها باید جان بکنند!
یکبار پسری به من گفت که در سرویس دانشگاه نباید دخترها بایستند…… پسرها بنشینند و دخترها بایستند. غیرتمان کجا رفته است… یکبار از دخترانی که منتظران سرویس بودند، حرفی میشنود که دیگر هیچگاه از صندلی اش بلند نشد. دختری به دختر دیگر میگوید که هول نزن. دختر دوم میگوید زودتر سوار شویم که جا گیرمان بیاید. دختر میگوید، نگران نباش! خری پیدا خواهد شد که بلند شود ما بنشینیم.
یک بار دیگر کسی بهم گفت یه دوست مجازی که واقعا دوست داره بهتر از دوست واقعی که مجازا دوست داره.
یکبار یک نفر بهم گفت: مهم نیست چی پیش میاد، نباید هیچوقت دوستتو رها کنی (سرزمین یخبندان)