ویتامینهای موفقیت
میگویند طولانی ترین راه ها با اولین قدم آغاز میشود.
در مسیر شلوغ اتوبوسهای تندروی تهران در کشاکش رفتن ماه به زیر ابرها و ریختن قطرات باران به شیشه ها، به این مطلب می اندیشیدم که هر مقطع زمانی یا هر ثانیه ای ممکن است آغازی یا پایانی باشد.
میتواند شروع یک راه جدید باشد یا پایان یک راه جدید قدیمی. به هر حال شروع و گفتن نام خدا در گام اول را سر لوحه خود قرار میدهیم و برای ثبت اثری جاودان در کیهان گام برمیداریم.
از اولین مطالب انتشاری همینان 14 آذر 95
برای خلاقیت نیاز به آهستگی داریم، گاهی خوب است که به عقب بازگردیم که بیندیشیم از کجا شروع کردیم…
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا می روم؟ آخر ننمایی وطنم
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بود است مراد وی از این ساختنم
جان که از عالم علوی است یقین می دانم
رخت خود باز بر آنم که همان جا فکنم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم
ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سر کویش پر و بالی بزنم
کیست در گوش که او می شنود آوازم
یا کدام است سخن می نهد اندر دهنم
کیست در دیده که از دیده برون می نگرد
یا چه جان است نگویی که منش پیرهنم
تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی
یکدم آرام نگیرم نفسی دم نزنم
می وصلم بچشان تا در زندان ابد
از سر عربده مستانه به هم درشکنم
من به خود نامدم این جا که به خود باز روم
آن که آورد مرا باز برد در وطنم
تو مپندار که من شعر به خود می گویم
تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم
شمس تبریز اگر روی به من بنمایی
والله این قالب مردار به هم در شکنم
دو ماه پیش از چالشهای پیش رو حرف میزدم و تصمیمهایی که به آینده نیامده وابستگی داشت و امروز برای نوشتن تمام آن تصمیمها و اتفاقات فرصت کافی ندارم و با انباشتگی کارهای مختلف همراهم. برای آهستگی قدم برمی دارم، اما طرح ریختن بازگویی اتفاقات به صورت داستان، نیاز به اندیشه ای فارغ بال دارد. اندیشه ای که بتواند راحت به پرواز در بیاید.
سعی میکنم همه را به خاطر بسپارم و تمام لحظاتی را که دارم زندگی میکنم، روزی جوری روایت کنم که اثرش جاودانه باشد.
29 آبان 1397، دومین مطلب انتشاری زیر پست ویتامینهای موفقیت –
امروز اولین حکم دانشگاهی برایم ثبت شد. برای دیدنش اشتیاقی ندارم ولی دوست دارم آن را ببینم!