

وزارت شادی
طعم شیرین خیال
پرده اول:
بعد از اینکه کارهای ترجمه و یادداشت راجع به آهستگی تمام شد و در حال ویرایش است، مسیرهای مختلفی در این زمینه پیش رویم باز شده است.
قبل از اینکه وارد ماه محرم و سوگواری ابا عبدالله علیه السلام شویم، میخواستم کمی راجع به امید و شادی بنویسم.
راجع به آهستگی و ویژگیهایش کمی توضیح داده بودم ولی هنوز این مطلب نیازمند توضیح و تفسیر است.
“فرانسیس بیکن میگه: آدمی به طور معمول بر اساس سیرت خود فکر می کند و بر اساس دانش خود و افکار عمومی رایج سخن می گوید، اما عموماً بر مبنای عادت عمل می کند.” در چند روز اخیر متنهای مختلفی را دیده ام که به ایده مطرح شده تا حدی شبیه هستند. ایده شاد بودن. البته تعریف دقیقی از شادی ارائه نمیشود. هر زمان بیشتر از شادی صحبت میشود، همان زمان است که کمتر وجود دارد.
پنج مورد برای بررسی روشها و الگوهای شاد بودن:
1 لذت آهستگی
خانم میلانی در همایشی از فیلم ملی و راه های نرفته اش راجع به لذت آهستگی صحبت کرد. اینکه امروزه چون افراد همه چیز را راحت به دست می آورند، راحت تر دچار انحطاط اخلاقی میشوند.
2 کشور بوتان
کشوری به نام بوتان وزارت شادی در کشورش راه اندازی کرده است و جزء شادترین کشورها هستند.
3 کشور دانمارک
متنی که دکتر رسول سادات پیرامون شادی نوشته اند:
“بعد از اینکه چندین سال پیاپی دانمارکی ها بهعنوان شادترین مردم جهان انتخاب شدند
همه به فکر افتادند تا راز این خوشحالی و شادی را درک کنند.
راز این شادی در یک فرهنگ قدیمی روژی و دانمارکی به اسم hyyge است.
فرهنگ هوگه راز زندگی آرام، صمیمی و دوستداشتنی مردم شمال اروپاست که باعث شده شادترین مردم دنیا باشند.
هوگه میگوید برای لذت بردن از زندگی؛ باید سرعت زندگی را پایین آورد
و از لحظهلحظه زندگی لذت برد.
حتی لحظههایی که بهنظر ارزشی ندارند. اما اصرار بر هنر یا توانایی «زندگی در لحظه» فقط مخصوص هوگه نیست و خیلی از فرهنگها و حتی مذاهب به آن تاکید کردهاند. پس چرا به نظر میرسد هوگه موفقتر عمل کرده است؟
برای اینکه هوگه به زندگی شما وارد شود؛ باید چند اصل را رعایت کنید که در کتابهای این فرهنگ هم به آنها اشاره شده و اجزای تشکیل دهنده هوگه هستند.
شمع:
مهمترین جزء فرهنگ و زندگی دانمارکیها شمع است!
برای شروع زندگی هوگهای، همین امروز تعداد زیادی شمع بخرید.
اصلا لازم نیست شمعهای گران قیمت بخرید.
بهتر است شمعهایتان از سادهترین نوع ممکن و تک رنگ باشند. فقط اگر به بو یا دود شمع حساسیت دارید، نوع بدون دود و بویش را تهیه کنید.
کتاب و مجله:
مردم اسکاندیناوی اهل مطالعه زیادی هستند و کتابها و مجلاتشان را با خود به رختخواب میبرند
و بهجای استفاده از گوشی، در آرامش و سکوت آخر شب به مطالعه کتاب میپردازند.
نوشیدنی گرم:
نوشیدنیهای گرم جزء لاینفک هوگه است.
اگر دوست دارید به سبک دانمارکیها زندگی کنید؛ ماگهای رنگی و بزرگ و دوست داشتنی تهیه کنید و هر وقت احساس خستگی کردید یا بیحوصله بودید، خودتان ا به یک نوشیدنی گرم دعوت کنید: هر چیزی که دوست دارید؛ شیرکاکائو، دمنوش و …
تکنولوژی ممنوع:
دانمارکیها از سر شب، کامپیوتر و گوشیهایشان را خاموش میکنند
و به کارهای دیگری میپردازند.
دوری از تکنولوژی و کتاب خواندن یا حضور در جمع، از مهمترین اجزای هوگه است.
لباس های گرم و نرم:
در کشورهای شمال اروپا بیشتر وقتها هوا سرد است.
لباسهای بزرگتر از سایز؛ پشمی، نرم و راحت برای یک زندگی هوگهای مورد نیاز هستند. مخصوصا جورابهای بلند و پشمی بامزه که میتوانید از بعضی مغازهها تهیه کنید.
مهمانی:
برخلاف تصور ما، اروپاییها خیلی هم سرد و ماشینی نیستند.
همین فرهنگ هم باعث شده که مردم شادی داشته باشند.
دانمارکیها خیلی اهل فضای مجازی نیستند و بهجای آن در مهمانی شرکت میکنند و یا کتاب میخوانند.
آنها حداقل هر ماه یک قابلمه پارتی برگزار میکنند که هر کس با غذای خودش در مهمانی حاضر شود یا آخر هفتههایشان را کنار یکدیگر به مهمانی میگذرانند. «بازی کردن» یکی از پایههای مهمانی دانمارکیهاست.
به خودتان جایزه بدهید:
در این فرهنگ، نباید حتما کوه جابهجا کنید تا برای خودتان جایزه بخرید. هر از گاهی چیزی که دوست دارید را برای خودتان بخرید. حتی اگر یک شکلات است. یا هر چند ماه یکبار؛ یک روز تا شب زیر پتو بمانید و لذت ببرید.
کار فقط در محیط کار:
دانمارکی ها هفته ای ۳۵-۳۳ ساعت کار میکنند. (البته کار مفید) ولی بعد از خروج از محل کار؛ به زندگی عادی برمیگردند و به مسائل کاری حتی فکر هم نمیکنند.
کاهش سرعت:
اگر از فرهنگ هوگه خوشتان آمده، قبل از همه اینها باید یاد بگیرید عجله را کنار بگذارید.
اگر به شمال اروپا سفر کرده باشید، حتما متوجه سرعت کم مردم شدهاید.
با کم کردن سرعت زندگی، کم کم میآموزید به هر لحظه به چشم یک موهبت نگاه کنید. یادتان باشد ما وظیفه داریم از هر لحظه زندگیمان لذت ببریم؛ در غیر این صورت این نعمت بزرگ را حیف و میل کردهایم.”
4- شادی حلال
حاج آقا قرائتی صفحه های پیرامون جوکهای حلال ساخته اند و در این زمینه فعالیت میکنند.
5-برنامه های تلویزیونی و سینمایی
برنامه هایی مثل خنداننده شو و استند آپ کمدی ساخته میشود و برای شادی مردم تلاش میشود.
فروش مناسب فیلمهای سینمایی مثل هزارپا، دشمن زن، ورود آقایان ممنوع و …. نشان دهنده نوع علاقه های جمعی از افراد جامعه است.
به نظر میرسد نیاز است که وزارتی ایجاد شود که این موضوع را در آحاد جامعه بررسی کند و سعی کند انرژی و امید را به جامعه تزریق کند. وزارتی به نام شادی که رابطه تنگاتنگی با وزارت کار، وزارت جوانان و وزارت فرهنگ دارد.
پرده دوم:
“فیلم طعم شیرین خیال ساخته کمال تبریزی از جمله فیلمهایی است که در راستای حفظ محیط زیست، آب و انرژی قدم برمیدارد. در نقدهایی که تاکنون وجود دارد، این فیلم را از لحاظ فنی بررسی کرده اند و کمتر به تلاش این کارگردان برای ترسیم ضرورت حفظ محیط زیست پرداخته اند و آن را کم رنگ جلوه داده اند.
این فیلم با تمام اغراقها حرفهایی برای گفتن برای مردم دارد. مردمی که ممکن است روزمرگی ها آنها را از چیزهای معمول، چیزهایی که با سرچ اینترنتی هم پیدا میشوند، دور کند و ساخت این چنین کارهای هنری به این موضوع کمک میکند. در اینجا نمیخواهیم به بحثهای فنی و داستانی اشاره کنیم. فقط صرف موضوع محیط زیست و حفظ منابع مورد نظر است. این که افرادی قلبشان برای این خاک و نظام می تپد.”
پرده سوم:
با این مقدمه و طعم شیرین خیال، داشتن وزارتی به نام شادی میتواند تحولی در فرهنگ و رفتار مردم داشته باشد و همه دست در دست هم گامی در جهت آبادانی بردارند.
در ادامه مقاله هایی که پیرامون شادی و نبود آن در ایران صحبت میکند، ارائه می شود.
شادکامی در شهرهای مختلف ایران
چرا مردم ایران شاد نیستند؟
نبود نشاط اجتماعی در جامعه، مسالهای است که در سالهای اخیر، بارها در مورد آن صحبت شده است. همچنین با حوادث تلخ سال جاری و بعد از حادثه سقوط هواپیما یاسوج- تهران، در فضای عمومی جامعه نوعی افسردگی و ناامیدی مضاعف به چشم میآید.
بعد از این حادثه وزیر کشور به موضوع نشاط اجتماعی اشاره کرد و گفت: نبود نشاط اجتماعی یکی از موضوعاتی است که خانوادههای ما را به انزوا و بیماری کشانده است. همه دست به دست هم دادهایم و جامعه را افسرده کردهایم.
همچنین بر مبنای “گزارش جهانی شادی”، در سال ۲۰۱۶ ایران از لحاظ شاخصهای نشاط عمومی در میان ۱۵۷ کشور موردبررسی در رتبه ۱۰۵ قرار دارد. بر اساس گزارش “آینده پژوهی ایران ۱۳۹۶” مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری، هم ۷۵ درصد از مردم دچار یاس و نا امیدی هستند.
نشاط اجتماعی چگونه به دست میآید؟
در نگاه اول به نظر میرسد بهبود شرایط اقتصادی عامل بسیار مهمی در افزاش نشاط اجتماعی است، اما پیمایشهای بین المللی مورد دیگری را نشان میدهد.
رحمانی خلیلی جامعهشناس اقتصادی و توسعه، نقطه شروع پیدایش مفهوم نشاط اجتماعی را بحرانهای اجتماعی کشورهای توسعه یافته میداند.
به گفته او در آن دوران شواهد نشان داد همیاری و مصاحبت سهم بیشتری نسبت به درآمد در خوشبختی افراد دارند. تحقیقات زیادی نشان میدهد منبع اصلی شادابی به جای درآمد، “حمایت اجتماعی”* است.
مهدی مسلمی فر در گفتگو با فرارو عامل اقتصادی را تنها عامل یاس و نا امیدی در ایران نمیداند. او با مقایشه شرایط ایران و هندوستان میگوید: مثلا مردم ما با اینکه نسبت به مردم هندوستان در بسیاری زمینهها امکانات بیشتری دارند، اما به اندازه آنها شاد نیستند.
هند به لحاظ نسبت جمعیت و امکانات نتوانسته امکانات مورد نیاز مردمش را فراهم کند، اما مردم شادی دارد؛ یعنی در چهره مردمش حتی آن کسی که گدایی میکند احساس غم و خشمی که در چهره و رفتار عمومی ایرانیها میبینید، مشاهده نمیشود.
اما عامل اصلی نبود نشاط اجتماعی در جامعه ایران چیست؟ آیا با پیروی از تحقیقات جهانی میتوان نبود حمایت اجتماعی را مهمترین عامل فقدان نشاط اجتماعی در کشور دانست؟
مهدی ملک محمد روانشناس با بیان شرایط متفاوت جامعه ایران، مهمترین عامل نبود نشاط اجتماعی در کشور را “احساس درماندگی” میداند.
به اعتقاد این روانشناس پیشبینی ناپذیر بودن آینده و عدم کنترل مردم بر شرایط استرس زا، بوجود آورنده فضای ناامیدی و افسردگی در کشور است.
این روانشناس با توضیح علتهای دور شدن فضای جامعه ایران از نشاط اجتماعی، ایجاد فضای اعتماد در جامعه و صداقت و مسئولیت پذیری حاکمیت در قبال تصمیمات را راهکار مقابله با فضای یاس در جامعه و ایجاد نشاط اجتماعی میداند.
بسیاری از جامعه شناسان در دنیا، حمایت اجتماعی را عامل اصلی ایجاد نشاط اجتماعی میدانند، به نظر شما مهمترین علت نبود نشاط اجتماعی در جامعه حال حاضر ایران چیست؟
حمایت اجتماعی این است که فرد این احساس را داشته باشد که در جامعه تنها نیست و در موقعیتهای استرس زا و چالش انگیز از حمایتهایی برخوردار است.
اما به نظر من عامل اصلی پایین بودن شادی و نشاط اجتماعی در ایران، این پدیده نیست.
به اعتقاد من مهمترین مشکل، احساس درماندگی جامعه ایرانی است. طبق نظریات روانشناسی اساس افسردگی احساس درماندگی است یعنی افراد از لحاظ ذهنی این باور را داشته باشند که برموقعیتهای چالش زا و استرس برانگیز زندگی شان کنترلی ندارند و نمیتوانند آن را مدیریت کنند.
این مساله به طور گسترده به سو مدیریتهایی که در دهههای اخیر نسبت به جامعه ایرانی بوجود آمده است بر میگردد.
یک نمونه ساده را در نظر بگیرید: وقتی پشت چهارراه هستید وچراغ قرمز قرار است ۴۰ ثانیه دیگر سبز شود، اما یک دفعه میشود ۷۰ ثانیه. این یعنی در محیط زندگی ما حتی عبور از چراغ قرمز هم قابل پیش بینی و تحت کنترل من نیست.
همینطور در بحثهای کلان. مثلا وزیر آموزش پرورش به صورت خلق الساعه تصمیمی میگیرد که زندگی دهها هزار دانش آموز را تحت تاثیر قرار میدهد.
در حالیکه در کشورهای توسعه یافته، مدیریت حساب شده، از پیش اعلام شده و قابل کنترل توسط شهروندان وجود دارد. یعنی شهروندان احساس میکنند نسبت به تصمیمات مدیریتی میتوانند تاثیر گذار باشند. اگر عمل خلاف قانونی اتفاق افتاد به عنوان شهروند میتوانند حق خودشان را بگیرند.
اما این مکانیسم در کشور ما وجود ندارد؛ ممکن است که قانون گذاران و اهالی حقوق بگویند که قوانین ما مترقی است، اما بین خود یک پدیده و احساس مردم نسبت به آن پدیده تفاوت وجود دارد.
ممکن است در شهری باشید که هیچ خشونت و بی قانونی وجود نداشته باشد، اما مردم آن شهر احساس نا امنی داشته باشند. این احساس از یک جایی نشئت میگیرد؛ ممکن است اخبار نادرست داده شود، امنیت فقط در ظاهر وجود داشته باشد و…
در ایران احساس درماندگیِ- نه لزوما خود درماندگی- شهروندان بزرگترین موردی است که باعث افت نشاط در جامعه شده است و باور ایرانیان این است که بر موقعیتهای چالش زا و استرس زا کنترلی ندارند.
مثلا دلار در یک سال ۱۰۰۰ تومان افزایش قیمت پیدا میکند و حاکمیت به جای اینکه تدبیری اتخاذ کند جوری رفتار میکند که انگار دولت و حکومت هم توان مقابله با این پیش بینی ناپذیری را ندارند.
در موقعیتهای بحرانی مثل زلزله، آتش سوزی، سیل و عوامل این چنینی این وضعیت را به صورت شدیدتری میبینیم. احساس میکنیم فقط «شهروندان اند وشهروندان» و حاکمیت نمیتواند این ماجرا را جمع کند.
پس احساس درماندگی مردم بعد از هر بحرانی شدیدتر خواهد شد و ظاهرا این میزان احساس درماندگی به صورت تصاعد هندسی بالا میرود و اینکه تا کجا پیش برود قابل پیش بینی نیست.
بنابر نظریات روانشناسی که بر اساس تحقیقات گستردهای مطرح شده، درماندگی شروع و علت افسردگی است و نشاط در مقابل افسردگی قرار دارد.
بنابر این میتوان گفت: هرچه احساس کنترل بیشتری بر زندگی داشته باشید، نشاط شما بیشتر خواهد شد و هرچه کنترل کمتری داشته باشید و احساس درماندگی را تجربه کنید احساس نشاط بسیار کمتری را در زندگی خود و کل اجتماع خواهید دید.
با توجه به تعدد حوادث تلخی که در این مدت اتفاق افتاده است، به نظر میرسد جامعه دچار نا امیدی و افسردگی مضاعف شده است. چه اتفاقی میافتد که یک حادثه یا تصادف چنین تاثیراتی بر جامعه میگذارد؟ حکومت چگونه میتواند جامعه را از این فضای نا امیدی و افسردگی دور کند؟
حکومت نباید مشکل را موردی ببیند. فقط دنبال این نباشد که این هواپیما چرا سقوط کرد. این یعنی تقلیل دادن موضوع به یک مساله بسیار کوچک و ندیدن یک فرآیند بزرگتر.
دولت باید به این فکر کند چرا مردم نسبت به سقوط هواپیما که میتواند در هرجایی اتفاق بیافتد چنین احساسی داند و این مساله به عنوان عامل افزایش احساس درماندگی درآمده است.
باید دنبال چرایی این نوع مسائل باشد. اینکه چرا شایعات در مورد سقوط هواپیما یا کشتی سانچی آنقدر به صورت گسترده میان مردم مقبولیت دارد. چرا مردم حس نمیکنند این فقط یک حادثه بوده؟ چرا مردم احساس میکنند هرچه غم و غصه هست فقط در بین ایرانیان وجود دارد و برای دیگران وجود ندارد؟
همه اینها حتما به سوء مدیریت بر میگردد. حتما به این برمیگردد که حکومت ماجراهایی را در طول سالیان متعدد جوری بیان کرده که بعدا مردم فهمیدهاند طور دیگری بوده، یا مسائلی را لاپوشانی کرده و بعدا افشا شده است؛ مثل قضیه اختلاسها. این مسائل سالها وجود داشته و با روی کار آمدن یک جناح دیگر، برملا شده است مثل ماجرای بابک زنجانی که مورد احترام دولت قبل بود.
مردم در یک فرآیند بلند مدت، سالها شاهد این وضعیتها هستند؛ بنابر این دیگر نمیپذیرند حادثه فقط حادثه است. پس شایعات در جامعهای که مردم بسیار درمانده هستند بسیار قدرت بیشتری دارد تا اخباری که گفته میشود؛ و نکته مهم دیگری که وجود دارد این است که در همه وضعیت ها، نهاد حاکمیت اصرار دارد که ماجرا عادی و طبیعی بوده است.
اگر منِ روانشناس غم، رنج و استرسی که مراجع من تجربه میکند را نپذیرم و بگپویم به دلایل واهی این احساس را دارید، میگوید این اصلا نمیفهمد من چه میگویم.
وقتی مدام میگوییم کشتی به دلیل طبیعی غرق شد، سقوط هواپیما امری عادی بود، ارز به دلیل واهی بالا رفته است و…
بعد از مدتی اعتمادی به نهاد حاکمیت وجود ندارد، چون هیچ چیز را نپذیرفته و گفته طبیعی است. چون اگر پذیرفته شود که این سوانح غیر طبیعی بوده یکی هم باید مسئول این غیر طبیعی بودن باشد. و، چون کسی نمیخواهد مسئولیت را به عهده بگیرد فرآیند را عادی جلوه میدهد.
چیزی که در جامعه ما اتفاق افتاده است این وضعیت است و همه اینها دست به دست هم داده اند که ما یک جامعه درمانده داشته باشیم که احساس میکند در وضعیتهای متعدد اقتصادی و مدیریتی کنترل ندارد.
در مورد سقوط هواپیما- که اینبار روسی هم نبود- شما میبینید که مردم میگویند در ناوگان هوایی ایران حتی به هواپیمای فرانسوی هم نمیشود اعتماد کرد.
بحثی وجود دارد به نام “یادگیری مشاهده ای”. شما اخبار رامی بینید و از آن برای خودتان درس میگیرید؛ اخبار منفی مردم را آرام به درماندگی سوق میدهد و حتی اگر خودشان در آن حادثه آسیب ندیده باشند. این گونه حوادث تاثیر روانی و تربیتی خودش را بر جامعه میگذارد.
پی نوشت:
*بر اساس تعریف علمی به اعتقاد شخصی که در نتیجه آن، فرد دوست داشته میشود، مورد احترام قرار میگیرد و ارزشمند میشود و به یک شبکه اجتماعی و تعهدات متقابل وصل میشود، حمایت اجتماعی میگویند.
منبع: شهر خبر
در بررسی دلایل ناشاد بودن ایرانی ها، می توان به عقب رفت. ایران در طول نیم قرن اخیر تحولات اجتماعی بزرگ و متعددی را از سر گذرانده که شاید حتی یکی از آنها هم در دیگر نقاط جهان، می توانسته اند منجر به فروپاشی اجتماعی شوند. سقوط دولت ملی محمد مصدق، انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی و این روزها هم فشار تحریم های ناجوانمردانه. اینها را که مرور کنیم شاید بتوانیم به خودمان حق بدهیم که زیاد شاد نباشیم.
خانم ها افسانه ادریسی و سیمین مبارکی، در مقاله ای که در شماره ۱۳ نشریه راهبرد اجتماعی و فرهنگی به چاپ رسیده رسانده اند، شادمانی اجتماعی را در شهروندان ۱۸ تا ۶۵ ساله تهرانی مورد مطالعه قرار داده اند.
شادمانی اجتماعی شهروندان بزرگسال شهر تهران در حد متوسط است. یافته ها نشان می دهند که متغیر های مستقل انتخاب تقدس اخلاقی به عنوان یک از ایعاد عقلانیت اجتماعی بیشترین تاثیر را بر شادمانی اجتماعی دارد. خوشبختی ذهنی به مجموع واکنش های ارزشی بر می گردد که هنگامی که فرد با محرکی در دنیا رو به رو می شود ، اتفاق می افتد واکنش های ارزشی موجب کمک به ما در بقا و تولید مثل می شوند.
یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که انتخاب عقلانی نقش موثری را بر شادمانی اجتماعی ایفا می کند و نیز اینکه انتخاب عقلانی-اجتماعی بر شادمانی اجتماعی موثر است. از آنجا که شادمانی اجتماعی یکی از شاخصه های «توسعه پایدار» است، توجه به ابعاد انتخاب نقش مهمی در پیش بینی شادمانی اجتماعی افراد ایفا می کند.
یافته های تحقیق نشان می دهد که تقدس اخلاقی بیشترین نقش را در شادمانی اجتماعی ایفا می کنند. به دیگر سخن، افرادی که در انتخاب های خود جنبه رعایت حقوق دیگران و جنبه رعایت هنجار را رعایت می کنند، شادمانی بیشتری نسبت به کسانی که تنها به جنبه رعایت نفع فردی توجه می کنند دارند.
برای افزایش شادمانی اجتماعی در جامعه ما نیازمند کار فرهنگی بسیاری هستیم. در مرحله اول کار بسیار دشوار و کارشناسانه ای در پیش داریم که نیازمند کار تخصصی جامعه شناسان، روان شناسان، اقتصاددانان و عالمان علوم سیاسی است.
در جامعه ایران به نظر می رسد که توجه به نفع شخصی در انتخاب ها در اولویت قرار دارد. اما در حقیقت هنگامی که افراد جامعه، رعایت حقوق دیگران و رعایت هنجارها و ارزش های جامعه را در انتخاب خود بیشتر لحاظ کنند و منافع خود را در گرو منافع جمع بدانند، می توانند شادمانی اجتماعی بیشتری را تجربه کنند، که این امر محقق نمی شود مگر با آموزش صحیح از طریق رسانه های جمعی و بهره مندی از نظریات متخصصین علوم اجتماعی. بر این اساس پیشنهاد می شود که با طرح های برنامه ریزی شهری و محله ای به تشویق شهروندان به رعایت هنجارها و احترام به حقوق و منافع دیگران پرداخته شود.
در نتیجه این پژوهش، نویسندگان، شادمانی اجتماعی را معلول عقلانیت اجتماعی دانسته اند. به گفته آنها، جامعه زمانی احساس شادی خواهد کرد که خود را به منزله یک کلِ متحد ببیند، نه افراد منفعت طلبی که هر یک فقط به فکر خودشان هستند.
منبع: ستاره خبر
وجود یا احساس درماندگی
با حوادث تلخ سال جاری و بعد از حادثه سقوط هواپیما یاسوج ـ تهران، در فضای عمومی جامعه نوعی افسردگی و ناامیدی مضاعف به چشم میآید.
به گزارش فرارو، بعد از این حادثه وزیر کشور به موضوع نشاط اجتماعی اشاره کرد و گفت: نبود نشاط اجتماعی یکی از موضوعاتی است که خانوادههای ما را به انزوا و بیماری کشانده است. همه دست به دست هم دادهایم و جامعه را افسرده کردهایم.
همچنین بر مبنای “گزارش جهانی شادی”، در سال ۲۰۱۶ ایران از لحاظ شاخصهای نشاط عمومی در میان ۱۵۷ کشور مورد بررسی در رتبه ۱۰۵ قرار دارد. بر اساس گزارش «آینده پژوهی ایران ۱۳۹۶» مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری، هم ۷۵ درصد از مردم دچار ناامیدی هستند.
نشاط اجتماعی چگونه به دست میآید؟
در نگاه اول به نظر میرسد بهبود شرایط اقتصادی عامل بسیار مهمی در افزایش نشاط اجتماعی است، اما پیمایشهای بین المللی مورد دیگری را نشان میدهد.
شواهد نشان داد همیاری و مصاحبت سهم بیشتری نسبت به درآمد در خوشبختی افراد دارند. تحقیقات زیادی نشان میدهد منبع اصلی شادابی به جای درآمد، «حمایت اجتماعی» است.
عامل اقتصادی تنها عامل نا امیدی در ایران نیست، به گونه ای که با مقایسه شرایط ایران و هندوستان باید گفت، مثلا مردم ما با اینکه نسبت به مردم هندوستان در بسیاری زمینهها امکانات بیشتری دارند، اما به اندازه آنها شاد نیستند.
هند به لحاظ نسبت جمعیت و امکانات نتوانسته امکانات مورد نیاز مردمش را فراهم کند، اما مردم شادی دارد؛ یعنی در چهره مردمش حتی آن کسی که گدایی میکند احساس غم و خشمی که در چهره و رفتار عمومی ایرانیها میبینید، مشاهده نمیشود.
اما عامل اصلی نبود نشاط اجتماعی در جامعه ایران چیست؟ آیا با پیروی از تحقیقات جهانی میتوان نبود حمایت اجتماعی را مهمترین عامل فقدان نشاط اجتماعی در کشور دانست؟
مهمترین عامل نبود نشاط اجتماعی در کشور «احساس درماندگی» است
پیشبینی ناپذیر بودن آینده و عدم کنترل مردم بر شرایط استرس زا، بوجود آورنده فضای ناامیدی و افسردگی در کشور است.
برخی روانشناسان با توضیح علتهای دور شدن فضای جامعه ایران از نشاط اجتماعی، ایجاد فضای اعتماد در جامعه و صداقت و مسئولیت پذیری حاکمیت در قبال تصمیمات را راهکار مقابله با فضای یأس در جامعه و ایجاد نشاط اجتماعی میدانند.
منبع: تی خبر
چرا مردم ایران شاد نیستند؟
شفقنا- احساس شادکامی و نشاط، برآیند سیاستگذاری های توسعه ای- رفاهی و معیاری است که میزان رضایت مندی و امنیت روانی- اجتماعی شهروندان را نشان می دهد، اما ایران با توجه به آمارهای جهانی در این زمینه رتبه پایینی دارد.
به گزارش شفقنا به نقل از ایرنا، نگاهی به آمار و رتبه بندی هایی که از سوی سازمان های جهانی و بین المللی در ارتباط با شادی و نشاط منتشر می شود، از پایین بودن جایگاه ایران در رتبه بندی ها حکایت دارد، با اخبار و گزارش هایی نیز که در رسانه ها و شبکه های اجتماعی در این زمینه به گوش می رسد، می توان گفت زنگ خطر جامعه به این لحاظ به صدا درآمده به طوری که کارشناسان بهداشت و روان و سازمان های متولی در این زمینه بارها نسبت به این مساله هشدار داده اند. به رغم این هشدارها و همچنین تلاش هایی که دولتمردان و مسوولان به ویژه در سال های اخیر به این مساله معطوف داشته اند، جامعه ایران در زمینه شادکامی و نشاط اجتماعی با چالش هایی روبرو است. در چنین شرایطی این پرسش مطرح می شود که چرا به رغم هشدارها، تلاش ها و توصیه ها، جامعه ایران از نظر شادی و نشاط اجتماعی با استانداردهای جهانی فاصله دارد؟
روانشناسان موانع اصلی جریان یافتن شادی در میان مردم را در نبود اعتماد اجتماعی و امید، نداشتن ثبات و پایداری در شرایط اقتصادی و اشتغال، رواج شایعه و دروغ، غیرقابل پیش بینی بودن آینده، حاکم شدن استرس بر زندگی های شهری و افزایش هیجان های منفی جست و جو می کنند. در این باره، «محمدرضا کاظمی» روانشناس و «پروانه محمدخانی» روانشناس و مدرس دانشگاه در گفت وگو با پژوهشگر ایرنا، موانع و راهکارهای شادی و نشاط در جامعه ایران را بررسی کردند.
** افزایش امید و اعتماد عمومی، گامی به سوی نشاط و شادی
در ایجاد هر مساله و چالش اجتماعی نه یک علت که مجموعه ای از علل و عوامل نقش دارند، کمبود شادکامی و نشاط اجتماعی نیز از این قاعده مستثنی نیست. کاظمی در این باره به پژوهشگر ایرنا گفت: در شرایطی که اعتماد اجتماعی در جامعه حاکم باشد، حکومت و مردم از هم جدا نیستند. امید و اعتماد دو شاخصه ای هستند که می توان هم در بعد فردی و هم در بعد اجتماعی آن ها را بررسی کرد. در صورتی که امید به شرایط زندگی در جامعه افزایش یابد فرد در شرایط آسوده و شادتری خواهد زیست زیرا امید احساسی است که باعث می شود افراد به آینده، اجتماع و زندگی فردی خود خوشبین بوده و با روان سالم و شادتری به زندگی خود ادامه دهند.
«امید و شادی احساسی است که در افراد میل به پیشرفت و ساختن فضای بهتر اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را ایجاد می کند. این مقوله ها در کنار اعتماد اجتماعی در یک مجموعه قرار گرفته و به بهبود یکدیگر کمک خواهند کرد. در شرایطی که مقوله های امید، شادی و اعتماد در جامعه از میزان مطلوبی برخوردار باشند، فرد به حمایت، همدلی و همدردی دیگر افراد جامعه پشت گرم بوده و احساس خیراندیشی در او تقویت می شود.»
به گفته این روانشناس، زمانی که احساس اعتماد عمومی و نشاط در جامعه فراهم باشد، حکومت و مردم از هم جدا نخواهند شد. در سال های اخیر شاخص های اعتماد و امید در جامعه افزایش یافته است اما تا رسیدن به شرایط مطلوب فاصله زیادی داریم. اظهارنظر دقیق در این باره نیازمند ارزیابی و بررسی های دقیق جامعه شناختی است اما موانعی بر سر راه افزایش اعتماد و نشاط اجتماعی وجود دارد که رفع آن ها به تعمیق پیوند میان حکومت و مردم و همچنین جریان سیال امید در جامعه کمک می کند.
این روانشناس تصریح کرد که افزایش مقوله های اجتماعی چون نشاط و شادی در افراد جامعه همیشه بر مبنای احساسات درونی افراد امکانپذیر نخواهد بود بلکه باید اقدامات عملی در این زمینه صورت گیرد در غیراین صورت احساس درونی افراد ضعیف شده و جامعه به سوی ناامیدی و یاس حرکت خواهد کرد.
کاظمی گفت: حکومت ها و دولت ها باید برای بهبود معیشت افراد جامعه و کشور تدابیری اندیشیده و وعده های خود را عملی سازند. دولت ها دست کم باید اراده خود را برای تحقق وعده ها به مردم نشان دهند حتی اگر آن وعده اجرایی نشود. از هرگونه فضاسازی و جوسازی برای دگرگون نشان دادن وضعیت جامعه پرهیز شود. جلوگیری از تزریق اندوه و غم و کاهش شایعه های استرس آفرین در جامعه نیز میزان نشاط و امید مردم را در مردم افزایش خواهد داد.
«رواج دروغ و شایعه اثر استرس آوری بر زندگی مردم داشته و ناامیدی را در جامعه رواج می دهد. اعتماد عمومی هم در این بین خدشه دار شده و دیوار تاریکی میان دولت و مردم و همچنین مردم با یکدیگر شکل می گیرد.»
شفاف سازی اصل دیگری است که از نگاه این کارشناس به توجه مسئولان نیازمند است. «راستگویی و صداقت احساس خوب را در جامعه رواج می شود و احساس نشاط روانی بیشتری میان خانواده ها به وجود می آورد.
به بی ثباتی شرایط اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی دیگر عامل دیگری است که به کاهش اعتماد، نشاط و امید در جامعه منجر می شود. نادیده گرفته شدن این اصل مهم از سوی مسئولان باعث شده تا شرایط آینده و وضعیت زندگی غیرقابل پیش بینی شود به طوری که ساده ترین مسائل نیز پیچیده به نظر آیند و امکان پیش بینی از بین برود. غیرقابل پیش بینی بودن، بزرگترین دشمن امید و نشاط در جامعه است.
** مقابله با هیجان های منفی؛ راهکار گسترش نشاط
شیوع هیجان های منفی در جامعه مانند استرس، خشم و نگرانی، به طور طبیعی شادی در جامعه را کاهش خواهد داد. اگرچه هیجان های منفی از دیدگاه روانشناسی بد تلقی نمی شوند، اما به طور کلی بر سلامت روان و جسم افراد اثرگذار است.
در این زمینه، محمدخانی با تاکید بر افزایش هیجان های منفی در جامعه ایران گفت: جامعه ای که بیشتر هیجان های منفی در آن حاکم باشد، به طور حتم جامعه ای است که به اختلال های هیجانی و رفتاری دچارخواهد شد. ما همین مساله را در ایران شاهد هستیم و به همین دلیل ایرانی ها را عصبانی ترین افراد معرفی کرده اند.
اظهارات محمدخانی در حالی است که آمارها نیز از افزایش رفتارهای پرخاشگرانه روایت می کند. اگر در جامعه ای اندوه افزایش یابد، افسردگی رشد می کند و مردم خموده و بی انگیزه خواهند شد. کاهش مشارکت های اجتماعی، احساس بی هویتی، احساس پوچی در زندگی و حالت هایی از این دست همگی ناشی از شرایط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و فردی است. اگر افراد در زندگی شخصی خود احساس خطر کنند، رفتارهای برانگیخته هیجانی و اضطراب از خود بروز می دهند. اضطراب بالا نیز هیجان های منفی در سطح جامعه را افزایش می دهد.
به گفته این مدرس دانشگاه، خانواده به عنوان کوچکترین نهاد، مهمترین وظیفه را در انتقال شادی به فرزندان و اعضای خود دارد. این مساله نیز مستلزم برخورداری اعضای خانواده از سلامت روان است. با افزایش سلامت روان در خانواده ها، افراد به خودی خود می توانند شادی آفرین باشند. کاهش سلامت روان با افزایش عواطف منفی رابطه مستقیمی دارد و مسائلی همچون فقر، ناامنی، آلودگی های زیست محیطی، بیکاری و مشکلاتی از این دست، سلامت روان را از جامعه دور می سازد.
افزایش سلامت روان و سلامت جسم در افراد در کنار آموزش هایی درباره مهارت های رفتاری و اخلاقی باعث می شود تا افراد بر رفتارهای خود کنترل بهتری داشته باشند. فردی که از منابع استرس زای خود آگاه بوده واز مهارت های اجتماعی لازم برای مقابله با این شرایط برخوردار است، به طور حتم قدرت کنترل خشم را دارد و می تواند شرایط منفی را به شرایط مسالمت آمیز یا حتی شادی بخش تبدیل کند.
در ایجاد شادکامی و نشاط و همچنین درونی سازی مهارت های اجتماعی مقابله و کنترل شرایط منفی، فقط خانوده نقش ندارد و غیر از خانواده خانواده نهادهای دیگری مانند رسانه ها، فضای مجازی، جامعه ورزشی، جامعه هنرمندان و سیاستگذاران سلامت در کشور باید چارچوبی را برای سالم سازی روح و جسم افراد تعریف کرده و اجرا کنند.
در حالی که در بسیاری از کشورهای پیشرفته برنامه ها از سطح ایجاد سلامت جسمی در افراد فراتر رفته و به مرحله سلامت روان رسیده است، ایران هنوز مساله ای چون سلامت جسمی درگیر است. البته توجه به مساله سلامت روان و تلاش برای بهبود آن در سال های اخیر افزایش یافته است و این امر مطلوبی تلقی می شود، اما با توجه به تهدیدهای روانی موجود در جامعه کافی نیست.
ایجاد حس ارزشمندی در جامعه از دیگر راهکارهای افزایش شادی است. ناامیدی، درماندگی و اینکه فرد احساس کند در جامعه محلی از اعراب ندارد، مانعی برای افزایش شادی به شمار می رود. آموزش مهارت های رفتاری مانند کنترل خشم، خودشناسی، مهار هیجانات، مدیریت استرس، اراده و تصمیم گیری، هویت بخشی و ایجاد اعتماد عمومی به طور حتم سلامت روانی فرد را افزایش خواهد داد. فردِ دارای سلامت روان، خود مهارت ایجاد شادی را خواهد داشت.
منبع: شفقنا
4 دیدگاه. دیدگاه خود را ثبت کنید
[…] است که با یخ زدن پاها تمام میشود. به نوشته هایم راجع به وزارت شادی می اندیشیدم و به لحظاتی که برای نوشتن اندیشه هایم […]
ey
Make a more new posts please 🙂
[…] حتما این مطلب را دنبال کنید: وزارت شادی […]