

مقاله ها و یادداشتهای اقتصادی صادق الحسینی (سواد مالی)
صادق الحسینی یک از کارشناسان اقتصادی کشور است که حرفهای او میتواند برای بهبود سواد مالی مان موثر باشد.
مقاله های ارائه شده با توجه به اهداف وب سایت همینان در ارتقای بحثهای آموزشی مثل شش سوادی که باید بیاموزیم میباشد.
فهرست مطالب ارائه شده:
128-ایران با اتکا به ظرفیتهایش از تله استراتژیک خارج خواهد شد
127- 80 میلیارد دلار یارانه پنهان انرژی
126-به فکر ایران باشیم
125-مساله حل نمی کنیم/ دولت هایمان صرفا آتش نشانی کرده اند
124-دلار آزاد و دنكيشوتهاي وطني
123-رفتارشناسی یادنگرفتن در نظام سیاستی ایران/ملانصرالدین های اقتصادی اجازه یادگیری نمی دهند
122-بانک مرکزی
121-دولت 100 روز بیشتر زمان ندارد/سه شرط لازم برای اصلاح سیاستی در ایران
120-آینده ایران چه خواهد شد؟/ فرار از تله با 10 ظرفیت استراتژیک
119-تشکیل بازار ثانویه گواهینامه های صادراتی؛ گامی درست اما کوچک/ از اینجا به بعد چه باید کرد؟
118-چگونه سفر خارجی مجانی برویم؟! یا چگونه یک شبه بدون هیچ زحمتی میلیاردر شویم؟!
117-دلار تا کجا بالا می رود؟ و پرسش هایی دیگر
116-اقتصاد سیاسی سیاست جایگزین ارزی/ دوگانه ممکن سیاست ارزی درست در ایران/ به رسمیت شناختن نرخ بازار آزاد و افزایش یارانه نقدی
115-تناقضات سیاست های ارزی دولت/ به کام واردکنندگان به ضرر صادرکنندگان/ سیاست فعلی پایدار نخواهد بود
114-پاره کردن برجام
113-بحران ارزی و منطبق شدن منطق اقتصادی بر منطق سیاست خارجی /نرخ خوب نرخی است که بشود از آن دفاع کرد/سوراخ کج میخ کج می خواهد
112-درباره ارز
111-ارسطو عاملهای ایران
110-پارامترهای اقتصادی ایران
109-تقویت ریال
108-رکود در عین رشد مثبت
107-برندگان و بازندگان سیاست سرکوب نرخ ارز
106-چالش نرخ ارز (عوارض تثبیت نرخ ارز)
105-پایین آمدن آستانه تحمل اقتصاد ایران
104-نقشه اقتصادی
103-عبور از بحران بانکی
102-از چالشهای به ابرچالشها
101-ترامپ، فیلم های مستهجن، عربستان و کوبا
100-کارتونیزه شدن دنیای عربی تحت رهبری عربستان/ روش قطر چه بود که عربستان را عصبانی کرد؟/ایران چه بهره برداری می تواند بکند؟
128-ایران با اتکا به ظرفیتهایش از تله استراتژیک خارج خواهد شد
صادق الحسینی، پژوهشگر اقتصادی در برنامه تلویزیونی پایش: ایران با اتکا به ظرفیتهایش از تله استراتژیک خارج خواهد شد
?شاید بد نباشد که ظرفیتهایی که داریم را بشناسیم و بر مبنای بستری که وجود دارد امیدوار باشیم. امروز مردم نگرانند و نگرانی مشهود است، اما چرا چنین است؟
?کشوری هستیم که طی دهه های اخیر، مداوم مسايل خود را حل نکردیم و صورت مسئله را عوض کردیم.
?مسائلمان تبدیل به بحران شده، و از بحران به چالش و سپس ابرچالش تبدیل شده است.
?ابرچالشها، بحرانهایی هستند که طی یک یا دو دهه قابل حل نیستند اما قابل مدیریت هستند.
?ابرچالشهای بیکاری، محیطزیست و منابع آبی، نظام بانکی و سیاستگذاریهای پولی طی دو دهه آینده جدی است.
?تجربههای دنیا نشان میدهد که این خود تحریم نیست که نتیجه تحریم را مشخص میکند بلکه واکنش تحریم شونده است که موفقیت یا شکست تحریم را رقم میزند.
?با وجود همه این ابرچالشها با تحریمهایی روبهرو هستیم که در طول تاریخ شدیدترین تحریمها هستند. معتقدم اگر این تحریمها به کشورهایی مثل آلمان اعمال میشد اقتصادشان از هم میپاشید. چون در آنجا وابستگی به واردات بسیار بیشتر است.
?واکنش علط به تحریم یعنی عراق. در کشور عراق، هر دلار قبل از تحریم بود ۴ دینار عراقی اما بعد از تحریم هر دلار را کردند ۳.۵دینار و این واکنش غلط باعث شد تا دلار در بازار آزاد به ۴۰۰۰ دینار هم برسد.
?ما در ماههای اول واكنش غلط به تحريم نشان داديم. چنانچه ایجاد نظام ارز ترجیحی و دلار ۴۲۰۰تومانی، قاچاق اعلام کردن خرید و فروش ارز، تعطیلی بورس کالا، اعمال محدودیت در نظام دادوستد اقتصادی از جمله واکنشهای غلط ما به اعمال تحریمها بود.
?اما بعد از سه الی ٤ ماه با تغییر در بانک مرکزی واكنشها بهتر شد.
?در همه سالهای اخیر، مشكل ما اين بود كه نرخ ارز را سركوب كرديم. در اين دوره هم اين كار را كرديم. اگر بخواهيم نرخ ارز را كنترل كنيم بايد تورم را مهار كنيم.
?وابستگی جیدیپی ايران به واردات ٢٢درصد است که یکی از کمترینهاست در دنیا. ما یکی از بستهترین اقتصادهای دنیا را داریم در کنار ژاپن.
?توليد در كشور ما وابستگی زيادی به نرخ ارز ندارد. اگر نتوانستيم نرخ تورم را كنترل كنيم بايد اجازه دهيم نرخ ارز هم نوسان كند.
?در تحریمها سه رکن؛ خانوارها، بنگاههای اقتصادی و بودجه دولتها تحت فشار قرار میگيرند. شوک های وارده به اینها باید جبران شود.
?ما در سال آينده كسری بودجه بزرگ داريم. چه باید کرد؟
?يكی از ظرفيتهای اقتصاد ایران كه به تهديد تبديل شده حجم بالای يارانههای انرژی است. این را باید به فرصتی بزرگ تبدیل کرد.
?محاسبات مراکز پژوهشی مختلف نشان میدهد بين ٦٠ تا ٨٠ميليارد دلار حجم يارانه پنهانی است كه در چهار حوزه گاز، بنزین، گازوییل و برق داده میشود و این رقم یعنی بیش از دو برابر کل بودجه سالانه کشور!
?ما گرفتار يک اقتصاد حمايتی شديم كه به نفع مردم نيست و منفعت گروههای رانتخوار را در پی دارد. اگر می خواهیم تحریم را پشت سر بگذاریم باید اقتصاد رقابتی جایگزین اقتصاد حمایتی شود.
?برای حمايت از مردم بايد از ظرفيتها استفاده كنيم. بايد قيمتها را واقعی كنيم و از محل آن منابع را باز توزيع كنيم.
?الان یارانه ها ناعادلانه توزیع میشود. مثلا در بنزین ۵۷ درصد مردم ایران ماشین ندارند! ١٩٣هزار تومان يارانه پنهان بنزين دهک دهم شهری ثروتمند است. ولی یارانه دهک یک فقط ۱۱ هزار تومان است.
?دومين ظرفيت استراتژيک نسبت بدهی دولت به جیدیپی است كه ٢٩درصد است كه متوسط جهانی ۸۲ درصد است.
?ظرفيت سوم دارايیهای دولت است كه بیش از ۴۰۰ درصد جیدیپی است كه رتبه سوم پس از نروژ و روسیه هستیم.
?ايران دارای مرزهای طبيعی است، برخلاف دیگر کشورهای منطقه كه در تابآوری يك كشور بسيار مهم است.
?ما در محاسبه نابرابری تنها كشور خاورميانه هستيم كه در رده كشورهای اروپايی هستيم. يعنی تبعيض احساس میشود اما قابل مقایسه با کشورهای خاورمیانه نیست.
?اين در حالی است كه سياستهای يارانهای و ارزی در حال زیاد کردن نابرابری است و این بسیار خطرناک است.
?ما دچار شوک ارزی شديم و با بيكاری گسترده روبه رو خواهيم شد.
?درباره بنزين اتفاقا حذف يارانه بنزين به نفع دهکهای پايين است و فقط ۱ یا ۲ دهک بالا ضرر می کنند که صدا و رسانه هم دارند. ما باید از دهکهای پايين حمايت كنيم.
?قیمت بنزین بايد به صورت پلكانی گران و از ۲ هزار تومان شروع شود و خود مردم در بازار تصمیم بگیرند قیمت چقدر باشد.
?نکته دیگر اینکه كمتر کشوری و کمتر فرهنگی مانند ايران اين ظرفيت را دارد، هويت واحدی داريم كه در بحران به كمک میآيد.
?اميدوارم با استفاده و مدیریت درست ظرفیتها در اين مقطع بحرانی بتوانيم از تلهای كه گذاشته شده فرار كنيم./
127- 80 میلیارد دلار یارانه پنهان انرژی داریم
?تنها راه حمایت از اقشار ضعیف، حذف یارانه پنهان، ناعادلانه و ناکارآمد انرژی است/80 میلیارد دلار یارانه پنهان انرژی داریم که یارانه ثروتمندان بیش از 18 برابر فقراست
?حمایت از اقشار مختلف جامعه در این شرایط حساس ضروری است. اما منبعی برای حمایت نداریم. بودجه دولت احتمالا از 40 تا 70 هزار میلیارد تومان امسال کسری خواهد داشت. چه باید کرد؟
تنها منبع یارانههای ناعادلانه حاملهای انرژی است. نباید این یارانه قطع شود بلکه باید عادلانه شود.
?یارانه انرژی ناعادلانه و ناکاراست:
1-بیش از 60% خانوارهای ایرانی ماشین ندارند
2-هرکه بیشتر مصرف کند برنده است
3-ثروتمندینها بیش از 193000تومان و فقیرترینها 11000تومان از یارانه بنزین نفع دارند
4-نقدی شود وضع همه دهکها بجز یک دهک بهتر میشود
5-در حال از بین بردن منابع ملی است.
?همیشه یک ابهام برای افزایش قیمت انرژی مطرح هست:درآمد ما کمتر است پس باید قیمت حاملها کمتر باشد
پاسخ: قیمت و درآمد، مصرف را تعیین میکند. مطابق این منطق، باید مصرف بنزین ایران و ترکیه با 80 میلیون جمعیت، برابر باشد. پس قیمت بنزین باید تا جایی که مصرف ما به ترکیه برسد افزایش یابد.
?مصرف بنزین در ترکیه یک یازدهم ماست! روزانه ایران بیش از 90 میلیون لیتر و ترکیه بیش از 8 میلیون لیتر بنزین مصرف میکند! (طرح روزنامه اعتماد عالیه)
پس با این منطق، قیمت بنزین باید تا جایی افزایش یابد تا توازن بین مصرف دو کشور برقرار شود و ایرانیها به اندازه ترکها بنزین بسوزانند.
?این عادی است؟ 82 میلیارد دلار در سال یارانه پنهان حاملها را میدهیم. گاز (40)، بنزین(16)، گازوئیل (16)، برق (10). تا به مصارف زیر برسد:
قاچاق شود
در لندکروز ثروتمندان مصرف شود
صرف آب استخرهای لوکس شمال شهر شود
صرف گرم گردن خانه های چند هزار متری شود
صرف برق چاه های غیر مجاز شود.
?این حجم از بیعدالتی توزیعی در جهان بیسابقه است. جامعه مدنی خوابه طرفداران حقوق کودکان کار خوابن روشنفکران چای مینوشن و عالمان زیر کرسی هستن.
چرا هیچکس صدای طبقات فرودست نیست؟ چرا مرفه و ثروتمند با صدای بلندش اینگونه یارانهها را منحرف کرده و در حال نابودی منابع کشور است؟
126-به فکر ایران باشیم
?ابزارهای بازدارندگی کشور کاهش یافته است/ نیاز به تغییر استراتژی وجود دارد/ باید از مدل های قدیمی دور زدن تحریم به روش های هوشمندانه تغییر جهت دهیم/
?چین، هند، ژاپن، کره جنوبی، تایوان، ترکیه، یونان و ایتالیا هشت کشوری هستند که از تحریمهای نفتی ایران مستثنی شده اند. نمودار نشان میدهد که تایوان، کره جنوبی و ژاپن در 2 ماه گذشته هیچ نفتی از ایران نخریده اند. اروپاییها خریدشان را در اکتبر تقریبا نزدیک صفر برده اند.
?ایران در اکتبر حدود 1میلیون و 400هزار بشکه نفت فروخته است. چین خرید نفتش را در سطوح قبلی حفظ کرده، هند خریدش را کاهش داده اما هنوز حجم بالایی دارد و خرید ترکیه در سطح قبلی مانده. هرچند اروپایی ها خرید را بسیار کم کرده اند اما 300 هزار بشکه خرید نامشخص اضافه شده است.
?آمریکا در حال کانالیزهسازی مسیرهای فروش نفت ایران است. همچنین در حال اضافه کردن گروه های مختلف به SDN list است. اروپا عملا کاری نکرده و در حال بازی با تحریمهاست. چیزی که عجیب است رفتار بد چین با ایران است. سریعا باید استراتژی را به سمت کشورهای همسایه تغییر دهیم.
?اقداماتی که قبلا در خصوص تحریمها پیشنهاد کرده بودیم متاسفانه اجرا نشد. حالا بسیاری از آنها بدرد این وضعیت نمی خورد. دیگر باید کارهای جدیدتر و هوشمندانهتری کرد. چین متاسفانه از دست رفته. عراق، روسیه، لبنان، ارمنستان، عمان و افغانستان باید محورهای جدید باشند.
?ابزارهای بسیاری را از دست دادهایم. اما هنوز ابزارهایی داریم. باید دقیق و با وسواس از این ابزارهای باقیمانده استفاده کنیم. در غیر این صورت ضربهای تمدنی خواهیم خورد. ضربهای که نسلهای آتی ما را به خاطر آن نخواهند بخشید. به فکر ایران باشیم.
125-مساله حل نمی کنیم/ دولت هایمان صرفا آتش نشانی کرده اند
بزرگترین مشکل #ایران این است که مساله حل نمیکنیم. #سیاستگذاری مرده و دستکم ۷۰ سال است مسائلمان را حل نکردهایم. وضعیت کنونی نتیجه دههها انباشتگی مسائل کوچکی است که هماکنون بزرگ شده، به ابرچالش تبدیل شده و با هم تلاقی کردهاند.
این نسل ناگزیر از پرداخت هزینه حل مسائل است.
?مساله حل کردن هزینه دارد. فحش خوردن دارد. جلوی گروههای فشار ایستادن دارد. متهم شدن دارد. در کوتاهمدت نارضایتی عموم را دارد. #حل_مساله در جهان سوم مثل جراحی تومور بیمار سرطانی بدون بیهوشی و بدون رضایت بیمار است. درحالیکه حتی اجماع پزشکی راجع به درمان هم غیرممکن است
?به همین جهت کارگزار سیاسی عاقل ترجیح میدهد به جای حل مساله در بخش واقعی، تصمیمی راجع به این مشکلات نگیرد تا هزینه نداده و پشتوانه مردمی خود را از دست ندهد. اما حل نکردن مدام مسائل باعث شده این عفونتهای کوچک تبدیل به بیماری بزرگی شوند که هزینه حل آنها بصورت نمایی بزرگ شده است.
?نهادها و ساختارهای کشور هم که ضعیف و لاجرم درگیر فساد است لذا طلب اصلاح و حل مساله از کارگزاران نمیکنند. ما مثل همه کشورهای توسعه نیافته #ساختار_نهادی ضعیفی داریم. این ساختارها در کنار توازن نیروها مولد #توسعه نیستند. پس فرق دورههای خوب و بد اقتصاد در این دههها چه بوده است؟
?کشورهای #توسعه نیافته مثل ماشینی هستند که چرخ و موتور و فرمانش مشکل دارد و دندهاش جا نمیرود و جادهای هم که میرود لغزنده و ناهموار است و مقصد هم نامعلوم است. اما راننده خوب و حرفهای نمیگذارد ماشین چپ شود یا به دره برود. در دورههای خوب رانندههای حرفهای و خوبی داشتیم
?دولتهای ایرانی دولتهای آتش نشان بودهاند. تا جایی آتش نگرفته سراغش نرفتهاند.این روش نه تنها پایدار نیست بلکه در فاجعهای مثل پلاسکو حتی نمی توانیم آتش را خاموش کنیم.
?باید به هم قول بدهیم که بعد از خاموش کردن این آتش باید هزینه حل مسائلمان را بدهیم. هم دولت و هم ملت.
124-دلار آزاد و دنكيشوتهاي وطني
صادق الحسيني
?در اينكه كشور با تورمهاي بالا در سالهاي 97 و 98 مواجه خواهد بود شكي ندارم و پيشتر هم اين را نوشتهام و گفتهام. اما دليل تورمهاي بالا در اين دو سال نرخ ارز نيست! بلكه حجم عظيم نقدينگي انباشته شده و رسيدن آن به 1600 هزار ميليارد تومان است. اگر سرعت گردش پول كه هم اكنون 0.9 است (يعني كمتر از 1 است) اندكي افزايش يابد ما تورمهاي بسيار بزرگي را تجربه خواهيم كرد. اين حجم عظيم نقدينگي نتيجه سياستگذاريهاي غلط خصوصا در حوزه بانكي است كه اقتصاد كشور را تهديد ميكند. البته در اقتصاد ايران همواره بودجههاي انبساطي و يارانه انرژي پنهان بزرگي كه در اقتصاد وجود داشته عامل ماندگاري تورم دو رقمي بوده است اما در دهه نود اين برعكس شده و بخش پولي اقتصاد به پيشران تورم تبديل شده است. دليل اين امر هم به ساختار نظام بانكي كشور و خلق درونزاي پول برميگردد كه در فرصتي جداگانه توضيح خواهم داد.
?پس در افزايش نرخ تورم شكي نيست. اما به سوال خودمان بازگرديم. آيا افزايش نرخ رسمي 4200 توماني و سپردن قيمت ارز به بازار اثر تورمي دارد؟ بسياري از مسوولان از اين ميهراسند كه رها كردن نرخ 4200 توماني ارز سبب شود تا نرخهاي بازار آزاد ارز پرواز كند و رقمهاي بسيار بالا را تجربه كند و اين به تورمهاي بزرگ در اقتصاد كشور منجر شود. اين باور از اساس غلط است. نادرست بودن اين تصور آنقدر روشن است كه كمتر اقتصادداني روي آن شك و شبهه دارد. براي روشن شدن موضوع دلايل نادرست بودن اين تصور را ميشمارم:
1️⃣لنگر اسمي نرخ ارز بازار آزاد (چه سياه و چه سفيد) است و هر ميزان يارانه به ارز بدهيد در قالب رانت در فرآيند واردات و توزيع جذب ميشود و به دست مصرف كننده نهايي نميرسد. يعني اگر نرخ ارز دولتي4200 تومان باشد و نرخ ارز بازار 10 هزار تومان، كل كالاهاي بازار با 10 هزار تومان تعديل خواهند شد و هركس ارز 4200 توماني گرفته باشد (چه واردكننده و چه توزيع كننده) از يك رانت بزرگ منتفع خواهد شد. بنابراين قيمتها هم به اندازه ارز 10 هزار توماني افزايش خواهند يافت. اين امر در همه جاي دنيا و حتي در كشور خود ما بارها آزمون شده است. همين الان كدام كالا را ميتوانيد با ارز 4200 توماني بخريد؟! پس افزايش نرخ ارز دولتي اثري روي تورم ندارد. چرا كه اثر افزايش نرخ ارز 10 هزار توماني بصورت پيشيني روي تورم تخليه شده است و اين افزايش نرخ دولتي به نرخ بازار به خودي خود اثري روي تورم ندارد. تنها اثري كه افزايش نرخ ارز دولتي دارد قطع شدن رانت رانتخواران است.
2️⃣اتفاقا آزاد كردن ارز 4200 توماني باعث ميشود تا به دليل گرانتر شدن واردات، ميل به واردات كاهش يابد كه خود اين ميزان تقاضاي ارز را كاهش داده و به دليل افزايش صادرات ميزان عرضه ارز را افزايش ميدهد. از سوي ديگر اين روند غلط فعلي در تزريق قطرهچكاني به بازار ارز برچيده شده و قطعا شاهد كاهش نرخ ارز از حدود 11 هزار توماني فعلي به نرخهاي طبيعي آن يعني حدود 7 الي 9 هزار تومان خواهيم بود. (نرخ طبيعي كه از مدلهاي اقتصادي استخراج ميشود هم اكنون حدود 7 هزار تومان است اما ريسكهاي سياسي ممكن است اندكي اين نرخ را افزايش دهد).
3️⃣از سوي ديگر، اصولا تورم ناشي از افزايش نرخ ارز زياد نيست. اين تورم به ميزان وابستگي هر كشور به واردات بستگي دارد. وابستگي ايران به واردات كمتر از 17 درصد جي دي پي ما است. مطالعات مختلف نشان ميدهد كه هر 10 درصد افزايش نرخ ارز در ايران بين 1 تا 2 درصد تورم را افزايش ميدهد. براين مبنا با افزايش 120 درصدي نرخهاي ارز خيالي ما (از 1 تومان به 2.2 تومان) حدود 12 درصد و در بدترين شرايط 24 درصد به تورم، آن هم فقط و فقط در يك سال افزوده خواهد شد. اين اتفاق در روسيه بعد از تحريمهاي امريكا افتاد به نحوي كه دلار نسبت به روبل حدودا 250 درصد گران شد و تورم فقط در يكسال از 4.5 درصد به حدود 17 درصد رسيد. چون روسيه به راحتي اجازه نوسان نرخ ارزش را داد و اجازه نداد كه تحريم صنايعش را نابود كند، اكنون 3 سال پس از تحريمها تورم روسيه دوباره پايين آمده و حتي از قبل از تحريم هم كمتر شده و به حدود 3درصد رسيده است!
?اگر ميخواهيم اقتصاد را در دوران ترامپ مديريت كنيم بايد به دنكيشوتهاي وطني مرخصي بدهيم تا اينقدر با واقعيتهاي علم اقتصاد نجنگند/روزنامه اعتماد
123-رفتارشناسی یادنگرفتن در نظام سیاستی ایران/ملانصرالدین های اقتصادی اجازه یادگیری نمی دهند
?️داستان نرخ ارز یکی از داستان های تکراری اقتصاد ایران است. این داستان حداقل 4 مرتبه از سال 1357 تاکنون تکرار شده اما نظام سیاستگذاری ما هر دفعه اشتباهاتی تکراری را مرتکب شده است. این یعنی از اشتباهاتمان یاد نگرفته ایم. یاد نگرفته ایم که متغیری مثل نرخ ارز را چگونه باید مدیریت کنیم. حتی یاد نگرفته ایم که چه اشتباهاتی را در سیاست گذاری ارزی نباید مرتکب شویم! این یادنگرفتن ها نه تنها غم انگیز است بلکه از همه ابرچالش های دیگرمان مهمتر و خطرناکترند.
?️ظریفی می گفت دو نفر فیلمی می دیدند و نظرات متفاوتی راجع به پایان فیلم و کشته شدن یا کشته نشدن قهرمان فیلم داشتند. خلاصه شرطی بستند و فیلم را تا آخر دیدند. آخر داستان قهرمان فیلم کشته شد و فردی که درست پیش بینی کرده بود شرط را برد اما عذاب وجدان گرفت و گفت من باید اعتراف کنم که این فیلم را قبلا دیده بودم و می دانستم آخرش چه می شود. فرد بازنده هم گفت که خب من هم این فیلم را دیده بودم! فرد برنده تعجب کرد و گفت پس چطور روی کشته نشدن قهرمان فیلم شرط بستی؟ فرد بازنده گفت فکر می کردم حتما این بار جا خالی می دهد و تیر به او نمی خورد!
?️حالا این داستان اقتصاد ایران و شرط هایی است که برای چندمین بار باخته ایم. با به هم ریختگی شدیدی که در سامان بودجه در کشور وجود دارد همه دولت ها همیشه مخارج خود را زیاد کرده اند. بخش غالب مخارج دولت همیشه شامل حقوق و دستمزد کارکنان دولت و یارانه های پیدا و پنهان بخش انرژی و البته طرح های عمرانی (که در سال های اخیر به شدت کاهش پیدا کرده) بوده است. این افزایش مخارج دولت سبب ماندگاری تورم دو رقمی در کشور ما شده بطوری که در 40 سال گذشته بجز چند سال معدود همواره تورم دو رقمی داشته ایم. در پاسخ به این تورم، همه دولت ها چه اصلاح طلب و چه اصولگرا و چه اعتدالی و چه مهرورز، همه با تثبیت نرخ ارزهای خارجی در قیمت هایی پایین سعی کرده اند اولا واردات را ارزان کنند و ثانیا حجم واردات را افزایش دهند تا تورم داخلی را کنترل کنند. این کار ادامه داشته تا زمانی که دیگر امکان ادامه دادن آن وجود نداشته و درآمدهای نفتی کاهش پیدا کرده است. با این کار تولید داخلی را نابود کردیم و به تولید چینی و ترکی یارانه دادیم. بعبارت دیگر دولت ها تا جایی که توانسته اند فنر نرخ ارز را فشرده اند و هرگاه که دیگر نمی توانسته اند آن را نگه دارند رها کرده اند! با کاهش درآمدهای نفتی فنر آزاد شده و نرخ ارز به یکباره جهش کرده است. این اتفاق دست کم 4 بار در اقتصاد ایران در 25 سال اخیر افتاده است.
?️در دولت یازدهم هم همین اشتباه تکرار شد. با وجود تورم، نرخ ارز را بصورت تدریجی افزایش ندادیم چرا که دولت معتقد بود نرخ ارز مساله ای سیاسی است و نه اقتصادی! به همین جهت در 18 ماه منتهی به فروردین 97 حدود 36 میلیارد دلار بصورت فیزیکی در بازار تهران توزیع شد تا بتوانیم نرخ ارز را تثبیت کنیم! این بی تدبیری در تثبیت نرخ ارز در سال های گذشته با وجود نرخ نسبتا بالای تورم، علاوه بر هدر دادن منابع ارزشمند ارزی کشور، سبب شد تا از فروردین ماه با عدم ورود دلار فیزیکی از دبی ناگهان شاهد جهش 120 درصدی نرخ دلار باشیم. دشمن هم این افزایش نرخ را به اسم خودش نوشت در حالی که به خاطر بی تدبیری خودمان بود نه تدبیر دشمن.
?️تا اینجای داستان تکراری بود و بارها در سال های گذشته راجع به آن نوشته بودم. اما واکنش ها به این داستان تکراری آنقدر عجیب است که آدم نمی داند بخندد یا گریه کند!
?️دولتمردان عزیز بدون توجه به این همه تجربه سال های گذشته با تعجب می گویند نباید این اتفاق می افتاد! این غیرطبیعی است و منابع ارزی ما در وضعیت خوبی است!
?️اما رفتار برخی اقتصاددان عزیزی که در بهمن و اسفند 96 یعنی همین 6 ماه پیش از تثبیت نرخ ارز دفاع می کردند و می گفتند نرخ ارز نه تنها نباید افزایش پیدا کند بلکه باید کاهش هم بیابد از همه خوشمزه تر است. واکنش آنها حتی از ماجرای قهرمان فیلم ابتدای یادداشت هم بدتر است! این دوستان انتظار داشتند که قهرمان فیلم اینبار جاخالی بدهد و حال که فیلم را دوباره دیده اند و قهرمان فیلم دوباره کشته شده و کشور از شرط بندی آنها دوباره متضرر شده ملانصرالدین وار با صدای بلند مدعی می شوند که کشته شدن قهرمان فیلم تقصیر بینندگانی است که می دانستند قهرمان فیلم می میرد و آن را اعلام کرده بودند! غافل از اینکه به این شکل فرصت یادگیری را از خود و جامعه سلب می کنند و این خیانت بزرگی است.
?️به این شکل و با این روش نه تنها هیچ یادگیری رخ نخواهد داد. بلکه کشور هیچگاه روی توسعه را نخواهد دید. از ماست که بر ماست!
122-بانک مرکزی
اقتصاد آنلاین – باران سپهری؛ سید محمدصادق الحسینی در گفتوگو با خبرنگار اقتصاد آنلاین درباره وضعیت فعلی اقتصاد کشور و چالشهای اساسی که نظام بانکی پیش رو دارد، تصریح کرد: اقتصاد کشور که بانک مرکزی از ارکان اصلی مدیریت آن به شمار می رود با شرایط خاصی روبهرو است و جدا از تحریم حجم بالای نقدینگی و مهمتر از حجم، ترکیب آن را میتوان از مهمترین چالشهای اقتصاد دانست.
او در ادامه با اشاره به اینکه 91 درصد از نقدینگی شبه پول و 9 درصد آن پول است، اضافه کرد: این ترکیب باعث میشود که سال آینده، شاهد نرخ تورم بالا باشیم.
این کارشناس اقتصادی مشکل دیگر را بالا بودن نرخ بهره در اقتصاد ایران عنوان کرد و افزود: نرخ سود در اقتصاد ایران رو به افزایش است و برای کنترل حجم شبه پول این اولین شاخصی است که نشان میدهد وضعیت چقدر بد است.
الحسینی به بخش ارزی به عنوان مشکل دیگر اشاره و خاطرنشان کرد: نرخ دلار در بازار آزاد به بیش از 9 هزار تومان رسیده است و اینکه این افزایش قیمت را پیش از اعمال تحریمها توسط ترامپ شاهد بودیم به معنای آن است که سیاستهای نادرست باعث آشفتگی شده و می تواند به بحران بزرگتری تبدیل شود.
این اقتصاددان با اشاره به اینکه میزان زیان انباشته شبکه بانکی به بیش از 400هزار میلیارد تومان رسیده است، افزود: حجم بالای معوقات بانکی به تولید ناخالص داخلی بیسابقه است و در کنار اینها افزایش شدید بدهی نظام بانکی به بانک مرکزی نشان میدهد سیستم بانکی در شرایط شکننده و غیر متوازن به سر میبرد.
الحسینی با اشاره به اینکه در شرایط ویژهای به سر میبریم و رییس کل جدید باید طی مدت یک هفته تیم جدید را معرفی کند و تصمیمات لازم را سریعتر اتخاذ نماید، گفت: ضروری است برنامه دقیقی تدوین شود به گونهای که مشخص باشد چه اقداماتی در چه زمانی باید انجام شود تا بتوانیم از وضعیت فعلی با کمترین هزینه خارج شویم.
121-دولت 100 روز بیشتر زمان ندارد/سه شرط لازم برای اصلاح سیاستی در ایران
?صادق الحسینی
?تقریبا 100 روز تا 13 آبان، موعد نهایی برگشت تحریم های وعده داده شده ترامپ، باقی است. از ابتدای سال 97 که با تهدیدهای جدی ترامپ مبنی بر خروج از برجام شروع شد بیش از 120 روز گذشته است. شوربختانه این 120 روز بدون برنامه مشخصی گذشت. با اینکه حداقل بیش از 6 ماه بود که خروج آمریکا از برجام مسجل شده بود اما سیاست ها و نحوه برخورد ما نشان می دهد که با نهایت تعجب باز هم غافلگیر شدیم و برنامه ای در حوزه اقتصاد داخلی نداشتیم و تصورات سیاست خارجی امان نیز مطابق با واقع نبود.
?در یک بازی تکراری، در غافلگیری، سیاست هایی را اجرا کردیم که بیش از 50 سال شکست آنها را تجربه کرده بودیم. از تک نرخی کردن ارز در 4200 تومان و ثبت سفارش نامحدود با این قیمت غیرواقعی تا ممنوع اعلام کردن خرید و فروش ارز، پیش فروش بدون محدودیت و بدون قاعده سکه و بسیاری دیگر از سیاست های اقتصادی و سیاست خارجی 120 روز اخیر.
?می گویند ایرانی ها حافظه تاریخی ندارند. البته باید به این گونه ادعاها خندید اما برای “حافظه تاریخی نداشتن” سیاست گذاران ایرانی دلایل محکمی وجود دارد. تعیین صوری، دستوری و غیرموجه نرخ های کلیدی اقتصاد از نرخ ارز گرفته تا نرخ سود، نرخ انرژی و نرخ دستمزد که در 5 دهه گذشته مداوم تکرار شده مهمترین دلیل برای نبود این حافظه تاریخی است. این نبود حافظه تاریخی هم دو علت دارد، اولا ساختار و نهادهای توسعه یافته نداریم در نتیجه دانش تاریخی نهادینه نمی شود. ثانیا فساد آنچنان در عمق جان بروکراسی کشور رسوخ کرده که تخم حافظه ای که منجر به جبران اشتباهات سیاستی شود را از بیخ کنده است.
?به ابتدای این یادداشت بازمی گردم. 100 روز بیشتر فرصت نداریم. 100 روز در 1465 روز عمر یک دولت می شود 6 دقیقه آخر یک بازی فوتبال که معمولا وقت های اضافه است. در این 100 روز سه اصلاح اساسی باید انجام پذیرد. اگر اینها انجام شد می توان به حرکت به سمتی که بشود اقتصاد کشور را مدیریت کرد امیدوار بود، در غیر این صورت شانس ادامه وضعیت فعلی بسیار پایین است و تغییرات گسترده ای در اقتصاد و سیاست ایران رقم خواهد خورد. در یادداشتی جداگانه درباره اقدامات عملی که می توان در این 100 روز انجام داد با ذکر جزئیات خواهم پرداخت. در این یادداشت صرفا به کلیات اصلاحات مورد نیاز می پردازم. باید 3 گام اصلاحی بزرگ برداشته شود تا 3 حوزه مهم اقتصادی را بشود مدیریت کرد. این سه گام عبارتند از:
1️⃣ اصلاح (انقلاب) ذهنی دولتمردان: سیاستگذار ارشد اقتصادی و اجرایی باید درک کند که هیچ کس همه چیز را نمی داند. سو تفاهم داشتن دانش کافی اقتصادی یا شناخت کافی سیاسی برای تصمیم گیری اقتصادی بدون توجه به نظرات کارشناسی اشتباه مهلکی است که در این شرایط سخت داخلی و خارجی تبعات بسیار خطرناکی دارد. لذا به جای امر کردن برای نرخ ارز یا نرخ سود یا نرخ انرژی باید به نظرات و فهم کارشناسی تمکین کرد. غیر از این باشد هیچ تغییری در کابینه جواب نخواهد داد.
2️⃣اصلاح کابینه: اصولا دو اتفاق در اصلاح کابینه باید بیفتد که اتفاق اول مهمتر از دومی است. اول اینکه باید فرماندهی واحد اقتصادی بوجود بیاید. یعنی همه وزرای اقتصادی زیر نظر فردی غیر از رئیس جمهور عمل کنند و او تصمیم گیر نهایی باشد و تبعات تصمیماتش را هم بپذیرد. دوم، هرگونه تغییر در وزرا و انتخاب وزرای جدید باید روش مشخص داشته باشد. اعتماد مردم به دولتمردان به شدت کاهش پیدا کرده است. لذا شرط لازم هر انتخاب جدیدی باید “اقبال و اعتماد عمومی” جامعه به آن فرد باشد. شرط کنار گذاشتن افراد نیز باید همین قاعده باشد.
3️⃣اصلاح نحوه مواجهه سایر قوا و دولت: شرایط جنگی است اما هنوز گروه ها و دسته های سیاسی این را قبول نکرده اند و می خواهند تسویه حساب سیاسی بکنند. باید با اراده ای واحد کلیه گروه های سیاسی و نهادها و سازمان ها و قوای مختلف به کمک بالاترین رکن اجرایی کشور یعنی دولت بیایند و از ایجاد هرگونه حاشیه و هزینه های جانبی خودداری کنند تا دولت بتواند فقط به مدیریت فضای جدید فکر کند و مشغول حاشیه نشود.
?اگر این سه گام سریعا برداشته شود می توان به مدیریت 3 حوزه اقتصادی که در شرایط تحریم باید به خوبی مدیریت شود تا کشور بتواند تحریم ها را پشت سر بگذارد، امیدوار بود. اول، مدیریت بودجه یعنی مدیریت هزینه ها و درآمدهای دولت که عمود خیمه کشور در شرایط تحریم است؛ دوم، مدیریت دارایی ها و بدهی های دولت که می تواند مهمترین پتانسیل برای جلوگیری از اثرگذاری تحریم ها باشد. و سوم مدیریت اقشار در معرض خطر که باید در این دوران حمایت شوند تا به ناراضی های ناآرام تبدیل نشوند. در یادداشتی جداگانه درباره نحوه مدیریت این 3 حوزه خواهم نوشت/ روزنامه اعتماد
120-?آینده ایران چه خواهد شد؟/ فرار از تله با 10 ظرفیت استراتژیک
صادق الحسینی/منتشر شده در روزنامه اعتماد امروز
نگرانی های عمیقی از آینده کشور در جامعه در حال سربرآوردن است. در یک نظرسنجی معتبر در تهران 79 درصد پرسش شوندگان گفته اند که وضعیت کشور از این بدتر خواهد شد. اصل وجود نگرانی ها درست است. کشور شرایط خوبی ندارد. خصوصا که منابع کشور نسبت به چند دهه گذشته کاهش بسیاری داشته است. در دهه های گذشته، با وجود منابع سرشار عملا هیچ مساله ای را حل نکرده ایم و با انباشتگی و درهم تنیدگی بحران ها روبرو هستیم. از دیگر سو، دیوانگان در دنیا و منطقه دست بالا را دارند و بی مهار می تازند. بنابراین با بحران های داخلی و خارجی متفاوتی مواجهیم که بکلی با آنچه تابحال تجربه کرده ایم متفاوت است.
اما آنچه در این یادداشت می خواهم به آن بپردازم نیمه پر لیوان است. نگاه کردن به ظرفیت هایی است که بر بستر آنها می توان راه حل ساخت و از پتانسیل هایی می خواهم بگویم که ایران هنوز می تواند با کمک آنها به زمین نیفتد. در این فضای بدبینی و بدحالی می خواهم امید بدهم اما نه امید واهی. و البته ایران نشان داده است که در مواقع بحرانی از پتانسیل هایش بخوبی استفاده می کند (و البته فقط در مواقع بحرانی این کار را می کند!)
1️⃣ نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی در ایران بسیار پایین تر از استاندارد جهانی است. طبق آمار IMF نسبت بدهی خالص دولت به تولید ناخالص داخلی 29 درصد است. نکته مهم این است که بدهی خارجی نداریم و این حجم پایین از بدهی هم داخلی است که عملا سقفی به لحاظ ثبات مالی برای آن وجود ندارد. این ویژگی منحصربفرد می تواند به مهمترین ابزار برای ساختن یک راه حل برای برون رفت تبدیل شود. راه حلی که با انتشار اوراق دولتی هم به رونق اقتصاد کمک خواهد کرد، هم با عملیات بازار باز به مدیریت نرخ بهره کمک کرده و هم مشکل نظام بانکی را می تواند تخفیف می دهد.
2️⃣پنجره جمعیتی ایران تا سال 1420 باز است. این امکان کم نظیر می تواند به پتانسیلی عظیم برای رشد کشور بدل شود.
3️⃣مرزهای طبیعی و امتزاج قومی بالا از ویژگی های استراتژیک ایران است. همانطور که کاپلان در کتاب انتقام جغرافیا می گوید، ایران تنها کشور خاورمیانه است که مرزهای طبیعی و امتزاج بالای قومی دارد. این دو عامل سبب می شود در شرایط پرآشوب فعلی، خطر بزرگی تمامیت ارضی کشور را تهدید نکند.
4️⃣ایران برای چین بمنظور دسترسی به مدیترانه و اروپا اهمیت استراتژیک دارد. هرچند در طرح جاده ابریشم جدید راه های جدیدی هم پیش بینی شده که از بالای خزر می گذرد اما تنها راه اقتصادی راه ایران است. لذا بازنده بزرگ در ایجاد بحران داخلی در ایران، کشور چین است. چین در صورت ایجاد یا امکان ایجاد بحران یا ناآرامی در ایران همکاری های بسیار بیشتری خواهد کرد. به عبارت دیگر، کمک به ایران در صورت تشدید تحریم ها یک اجبار استراتژیک برای چین است. ایران باید به خوبی و به موقع با این کارت بازی کند.
5️⃣ترامپ می توانست بسیار هوشمندانه تر عمل کند. او می توانست با اعمال تحریم های کاتسا و بدون نقض برجام عملا ایران را فلج کند. اما او راهی را انتخاب کرد که پرستیژ بین المللی اروپا و شرق را نادیده می گرفت. لذا این شکاف فرصتی است که می تواند قدرت چانه زنی خوبی به ما برای گرفتن امتیازات مشخص اقتصادی بدهد.
6️⃣ایران تنها کشور منطقه است که امتیازاتی مشخص در سوریه، یمن، لبنان، عراق و افغانستان دارد.
7️⃣نظام سیاسی ایران آلترناتیو ندارد. لذا تصور درهم پیچیدگی ساختارها و از بین رفتن قدرت مرکزی تصوری خام اندیشانه است. این شرایط دست سیاستگذار را بازتر می کند و امکان سیاستگذاری های اصلاحی را در بحران کنونی به نظام تدبیر می دهد.
8️⃣وجود ساختارهای حمایتی نسبتا کارآمد که به سرعت قابل بهره برداری هستند از دیگر بسترهای مهم برای ساختن راه حل است. یارانه نقدی و وجود ساختار سبد کالا بصورت مدرن می تواند به عنوان یک چتر امنیت غذایی با کمترین فساد سیستمی در کل کشور پهن شود.
9️⃣دارایی های عظیم دولت ایران که حدود 18 هزار هزار میلیارد تومان تخمین زده می شود اهرمی است که برخی راه حل ها می تواند با اتکا به آن تعبیه و اجرا شود. دولت ها در همه کشورها این امکان را ندارند.
?ارتباط مویرگی با کشورهای همجوار همچون عراق و افغانستان و وجود مهاجران فراوان امکان خوبی برای کم اثر کردن برخی از انواع تحریم ها خواهد داد که خود مبنای برخی دیگر از سیاست ها می تواند باشد.
?ایران در بدترین شرایط هم امکان ها و ظرفیت های بزرگی دارد. قدر این کشور را بدانیم و در این گرگ و میش بین المللی و ضعف های داخلی به فکر ایران باشیم. اتحاد همه گروه های سیاسی، قومی و اقتصادی برای استفاده از این ظرفیت ها ضروری است.
119-تشکیل بازار ثانویه گواهینامه های صادراتی؛ گامی درست اما کوچک/ از اینجا به بعد چه باید کرد؟
صادق الحسینی
?پس از منتفی شدن تشکیل بورس ارز، که خودش می توانست اشتباهی دیگر در سیاستگذاری اقتصادی برای دولت باشد، تصمیم بر ایجاد تشکیل بازار گواهینامه های صادراتی برای صادرات غیرنفتی گرفته شده است. این طرح صرفا شامل صادرات کالاهایی می شود که که خوراک یا انرژی ارزان نمی گیرند. ظاهرا پیش بینی ها برای حدود 20 میلیارد دلار صادرات در سال است که توسط بخش خصوصی خرد انجام می شود. در این طرح، صادرکننده ارزش را در سامانه نیما به قیمت 4200 ثبت می کند و گواهینامه صادراتی اش را به قیمت توافقی به واردکننده می فروشد. عملا قیمت گواهینامه صادراتی به اضافه 4200 تومان می شود نرخ ارز جدید توافقی.
?خب این طرح، طرح خوبی است. یعنی اولا باعث می شود تا صادرکننده ارزش را به نرخ واقعی بفروشد. همچنین صادرکننده خودش تصمیم می گیرد گواهینامه اش (ارزش) را به چه کسی بفروشد و نگرانی های ناشی از مشکل پیدا کردن حساب ها هم بوجود نمی آید. این طرح به نفع صادرکننده است و باعث می شود واردات هم با توجه به افزایش نرخ کاهش یابد. همین کاهش واردات فشار بر نرخ ارز جهت ثبات و یا کاهش ایجاد می کند.
❌اما چند نکته باید بصورت جدی در این طرح مورد توجه قرار بگیرد. اگر این نکات رعایت نشود و دولت بخواهد در این وادی هم اعمال نفوذ بکند این طرح هم شکست خواهد خورد:
1️⃣نرخ توافقی گواهینامه صادراتی (نرخ واقعی ارز) باید بدون دخالت دولت دربیاید. دولت هیچگونه دخالتی در این بازار نباید بکند. اگر دولت بخواهد سقف این بازار را هم کنترل کند، باز نرخ دیگری در بازار آزاد شکل خواهد گرفت و آن نرخ لنگر نرخ ارز خواهد شد و کل طرح را می تواند با شکست مواجه کند.
2️⃣نه فقط 20 میلیارد دلار از صادرات بلکه کل صادرات به تدریج باید به این دسته منتقل شود. در غیراین صورت انواع تقلبات و دستکاری ها برای فروش گواهینامه های صادراتی که در این دسته نیستند شکل خواهد گرفت. به عبارت دیگر این طرح باید یک گام باشد که گام های دیگر آن را هم بخواهیم برداریم. در غیر این صورت طرح عقیم خواهد ماند. پیشنهاد مشخص این است که کل ارز صادراتی کشور به نرخ واقعی بازار آزاد فروخته شود تا سودش به جای جیب دلالان ارزی و کالایی به جیب صادرکننده برود. از طرف دیگر انرژی، خوراک و نهاده های صادرکنندگان را هم بدون نرخ یارانه ای و با قیمت واقعی به آنها بدهند. در صورتی که دولت می خواهد درآمدی داشته باشد حتی می تواند روی نرخ خوراک و نهاده ها مالیات وضع کند. ولی دخالت در بازار ارز بدون این که درآمدی برای دولت ایجاد کند یا فشار را روی مردم کم کند، سبب بسط بساط دلالان و واسطه ها خواهد شد.
3️⃣بازاری برای خرید و فروش آتی ارز در بورس ایجاد شود تا سفته بازی روی ارز به جای بازار فیزیکی به بازار آتی منتقل شود. هم اکنون یک فشار قوی سفته بازی در بازار فیزیکی وجود دارد که باعث می شود تا نرخ ارز به ثبات نرسد.
4️⃣بساط رانت ارز مسافرتی جمع شود و ارز فیزیکی در ابعاد مشخص بعد از گیت فرودگاه ها با قیمت های واقعی و حتما با مالیات مشخص عرضه شود. به این شکل هم رانت موجود حذف می شود، هم منابع دولت به هدر نمی رود و هم تقاضا برای مسافرت کاهش می یابد و گردشگری داخلی جایگزین گردشگری خارجی می شود. از طرف دیگر خارجی هایی که می خواهند به ایران بیایند هم با نرخ های واقعی ارزشان را تبدیل می کنند و در نتیجه مسافرت به ایران ارزان می شود که ترغیب کننده خارجی ها برای مسافرت به ایران خواهد بود که به معنای وارد شدن دلار فیزیکی بیشتر به کشور است. مطابق برخی تخمین ها اگر نرخ واقعی شود تقاضا و عرضه دلار فیزیکی مسافرت به ایران و از ایران نسبت به وضعیت کنونی بسیار تغییر خواهد کرد. هم اکنون تراز منفی مسافرت در سال حدود 8 تا 10 میلیارد دلار در سال ارزیابی می شود که رقم بسیار بزرگی است. این اقدام می تواند حداقل این تراز منفی را به یک چهارم یا یک پنجم تقلیل دهد.
5️⃣بخشی از منابع حاصل از مالیات بر ارز فیزیکی و افزایش نرخ دلار بصورت یارانه نقدی به مردم واگذار شود.
118-?چگونه سفر خارجی مجانی برویم؟! یا چگونه یک شبه بدون هیچ زحمتی میلیاردر شویم؟!
?صادق الحسینی
?از همان ابتدا هم گفتم که سیاست ارز 4200 تومانی به اضافه ممنوعیت خرید و فروش ارز که سیاست ارزی فعلی دولت است به دلایل مختلف غلط بوده و متاسفانه نه تنها راه حل شوک ارزی که به کشور وارد شده نیست، بلکه خودش شوک جدیدی به اقتصاد وارد کرده و باعث شده قیمت دلار بی جهت بالا برود. شوک خارجی اصلی وارد شده از محل فشار به کانالهای انتقال ارز ما در خارج بود ولی ما اقدام به تک نرخی کردن ارز در قیمت 4200 تومان (قیمتی پایین) و ممنوعیت خرید و فروش ارز در بازار کردیم. اگر بخواهم مثال بزنم همانند این است که مریض ما سرطان کبد دارد ولی به دنبال جراحی کردن مغز او هستیم! طبیعی است که این جراحی نه تنها کمکی به مریض نمی کند بلکه وضع او را بدتر خواهد کرد. در این مطلب نشان می دهم که این سیاست ارزی چگونه عده ای دلال را میلیاردر می کند و چگونه می توانید مسافرت مجانی بروید!
1️⃣چگونه بعضی ها یک شبه میلیاردر می شوند؟ پاسخ: با واردات کالا با دلار 4200 تومانی و صادرات همان کالا با دلار 8200 تومانی!
سیاست غلط ارزی جریانی غیرقابل باور را در کشور شکل داده که اسمش را نمی دانم چه میشود گذاشت. عده ای با دلار 4200 تومانی کالا وارد کرده و همان کالا را بدون هیچ تغییری به عراق یا افغانستان (یا حتی مابقی کشورها) صادر می کنند! نفع این کار چیست؟ علی القاعده در شرایط عادی چنین کاری حماقت محض است و فقط هزینه های حمل را به فرد تحمیل می کند. اما منفعت میلیاردی این سیاست این است که با دلار 4200 تومانی وارد می کنند ولی دلار حاصل از صادرات به قیمت بازار آزاد (مثال 8200 تومان) است! (در مورد عراق و افغانستان که حتی نیاز به بازگرداندن ارز صادراتی هم نیست) این بدان معناست فردی که مثلا 20 میلیون دلار سویا با ارز 4200 تومانی وارد کرده، این سویا را صادر می کند و ارز آن را به قیمت بازار آزاد می فروشد! یعنی او برای واردات سویا 84 میلیارد تومان پرداخت میکند ولی برای صادرات همان کالا و بدون هیچ زحمت اضافی 164 میلیارد تومان دریافت می کند!
2️⃣بلیط مجانی می دهیم، حواله ارزتان را به ما بدهید!
در سیاست ارزی دولت، برای مسافرتهای دور و نزدیک 500 و 1000 دلار به قیمت 4200 تومان داده میشود. این یعنی اگر خانواده ای سه نفره بخواهند به پاتایا بروند 3 هزار دلار به آنها ارز 4200 تومانی می دهیم. وقتی قیمت دلار در بازار سیاه 8200 تومان است یعنی این خانواده برای رفتن به پاتایا 12 میلیون تومان یارانه می گیرند! کار و کاسبی آژانس های مسافرتی در این فضا جالب است. برخی از آژانس ها جدیدا می گویند به شما بلیط مجانی میدهند به شرطی که حواله ارز را به آژانس تحویل دهید! سود آژانس همین اختلاف ارز است خصوصا وقتی آژانس بلیط ها را بصورت چارتر خریده باشد! همین است که می بینیم مسافرت های خارجی در 3 ماه گذشته رشد بالایی داشته است.
3️⃣صادرکنندگان ارزهایشان را خرج نمی کنند یا در بورس کالا دلالان را میلیاردر می کنند!
تک نرخی کردن دلار در 4200 تومان باعث شده تا صادرکنندگان از مهلت 6 ماهه وارد کردن ارز حاصل از صادرات استفاده کنند و تا لحظه آخر دلارشان را نفروشند. از طرف دیگر، برخی صادرکنندگان دولتی و شبه دولتی که اقدام به فروش ارزشان در نرخ 4200 تومان میکنند، مدیرانشان (غالبا مدیران میانی) مابه التفاوت ارز را بصورت زیرمیزی دریافت میکنند! و پول به جای اینکه به خزانه دولت برود به جیب مدیر فاسد میرود. برخی دیگر از صادرکنندگان دولتی و شبه دولتی هم ترجیح داده اند خودشان صادرات را متوقف کرده و کالایشان را در بورس کالا بصورت ریالی عرضه کنند. در نگاه اول این کار مطلوب به نظر می رسد. اما می دانید این یعنی چی؟ یعنی دلالانی که مثلا قیر یا محصولات پتروشیمی را در بورس کالا با دلار 4200 تومان از این شرکت ها می خرند اقدام به صادرات آن به عراق و افغانستان (یا هر کشور دیگر) می کنند و ارز آن را به نرخ واقعی می فروشند! همین باعث می شود عرضه ارز بیش از پیش کاهش یافته و قیمت بیخود بالاتر از قیمت واقعی قرار بگیرد.
?اینها فقط سه نمونه از تبعات ناخواسته و ناگوار سیاست ارزی دولت است. این سیاست باید سریعا تغییر کند. در غیر این صورت نه تنها منابع کشور به هدر میرود، نه تنها فساد به شدت گسترش می یابد، نه تنها واردات را ارزان کرده و نمی توانیم حجم آن را کنترل کنیم، بلکه اثری که سیاست گذار دنبال آن است یعنی عدم افزایش قیمت کالاهای وارداتی هم محقق نخواهد شد و کالاها خود را با قیمت ارز بازار سیاه تعدیل خواهند کرد.
❌این سیاست ارزی باید کنار گذاشته شود.
117-دلار تا کجا بالا می رود؟ و پرسش هایی دیگر
?صادق الحسینی
در این یادداشت سعی می کنم به چند سوال پرتکرار درباره بحران ارزی، سیاست های ما و آینده حرکت نرخ های ارز پاسخ بدهم.
1️⃣سوال اول: بهترین سیاست ارزی در شرایط بحرانی فعلی چیست؟
پاسخ: بهترین سیاست، سپردن قیمت ارز به بازار و عدم تخصیص هرگونه یارانه ارزی است. برای کمک به اقشار ضعیف می توان یارانه ریالی پرداخت کرد. این یارانه می تواند در قالب سبد کالا و محدودیت خرید برخی کالاهای خاص که حداقلی از پروتئین، ویتامین و … را تامین کند، پرداخت شود. کمبود اصلی در بحران فعلی، کمبود ارز است و بهتر است قیمت آن کاملا واقعی باشد تا مکانیسم قیمت ها خودش سبب کاهش تقاضای ارز و جایگزین شدن کالاهای خارجی با کالاهای داخلی شود. الانه دیگر این استدلال که واقعی شدن نرخ ارز تورم ایجاد می کند، صحیح نیست. چرا که ارز در بازار سیاه به 9 هزار تومان هم رسید و تمام کالاها (چه کالاهایی که یارانه ارزی می گرفتند و چه غیر آن) خود را با نرخ 9 هزار تومانی تعدیل کرده اند و اثر تورمی اش را گذاشته است. پس حالا که چوبش را خورده ایم پیاز را هم نخوریم!
2️⃣سوال دوم: راه حل خوبی (نه بهترین راه) که دولت انگیزه بیشتری برای اجرای آن داشته باشد، کدام است؟
پاسخ: اگر دولت اصرار داشته باشد که یارانه ارزی بدهد، یعنی 4200 تومان را حفظ کند می توان طرحی داشت که طی آن 1) 4200 تومن فقط به 10 الی 15 میلیارد دلار واردات اساسی نظیر سویا، ذرت، کنجاله و… داده شود 2) قیمت مابقی ارز مورد نیاز در بازار آزاد تعیین شود 3) واردکنندگان با ارز 4200 تومانی صرفا باید به عنوان حق العمل کار دولت عمل کنند و مکانیسم توزیع کالا کاملا در اختیار خود دولت باشد تا سوبسید ارزی به مصرف کننده نهایی منتقل شود 4) پیمان سپاری ارزی به منظور جلوگیری از خروج سرمایه اجرا شود. هرچند با قیمت های بالای ارز، انگیزه خروج ارز از کشور به شدت کاهش خواهد یافت.
3️⃣سوال سوم (که پرتکرارترین سوالی است که پرسیده می شود): نرخ ارز تا کجا افزایش می یابد؟
پاسخ: مدل های مختلف اقتصادی نشان می دهد که نرخ واقعی دلار که با تورم داخلی و خارجی در بازه های زمانی مختلف تعدیل شده باشد حدود 6000 الی 7000 تومان است. پس اگر دولت بازار را آزاد بگذارد نرخ به این محدوده بازخواهد گشت. بنابراین کسانی که دلار و سایر ارزها را بالاتر از این خریده اند ضرر خواهند کرد.
4️⃣سوال چهارم: چرا نرخ ارز بیش از نرخ واقعی افزایش یافته است؟
پاسخ: نرخ ارز در میان مدت و بلندمدت صرفا براساس فاکتورهای اقتصادی تعیین می شود. اما نرخ در کوتاه مدت صرفا تحت تاثیر فاکتورهای اقتصادی نیست و عوامل سیاسی، ریسک ها و یا سیاستهای مختلف دولت می تواند نرخی بالاتر یا پایین تر از نرخ واقعی را رقم بزند. یکی از عوامل اصلی افزایش شدید نرخ دلار، سیاست ممنوعیت خرید و فروش دلار در بازار آزاد بود که باعث شکل گیری بازار سیاه شد، صادرکنندگان را ترغیب به نگهداشتن ارزشان در خارج و مردم را تشنه دلار کرد. اگر این سیاست غلط لغو شود یک تعدیل جدی در دلار خواهیم داشت. همانگونه که نسیم کاهش شدت آن باعث افت شدید دلار در دو روز گذشته شد.
5️⃣سوال: عامل اصلی جهش نرخ ارز چه بود؟
پاسخ: چیزی که ماشه افزایش را کشید، شوکی بود که آمریکا به کانالهای انتقال ارزی ما در خارج از کشور وارد کرد. اما پتانسیل افزایش نرخ به دلیل سرکوب نرخ ارز در 5 سال گذشته کاملا وجود داشت. به همین دلیل چند سال است مداوم می گویم و می نویسم که حتما باید نرخ ارز را افزایش دهیم. تنها در صورت واقعی بودن نرخ می توان در شرایط بحرانی از آن دفاع کرد، در غیر این صورت امکان دفاع از بین می رود. فشرده شدن فنر نرخ ارز، امکانی را برای آمریکایی ها ایجاد کرد تا بتوانند بدون هیچ اقدامی و صرفا با تهدید، نرخ برابری دلار به ریال را در عرض 2 ماه تا 200 درصد افزایش دهند! این افزایش شدید و بی حساب، آمریکایی ها را نسبت به تاثیرگذاری فشارهایشان مطمئن، مردم ایران را نگران و مسئولین را دستپاچه کرد. خوشحالی مقامات آمریکا باعث شد آنها نسبت به برآورد کارایی اقدماتشان دچار اشتباه شوند! نگرانی مردم باعث شد تا به بازار دارایی های مختلف از جمله دلار و طلا هجوم ببرند. از همه بدتر، دستپاچگی مسئولین سبب شد تا تصمیمات اشتباه بگیرند. با تک نرخی کردن دلار در 4200 تومان منابع ارزی ارزشمند کشور را هدر و فساد را توسعه دادیم. همچنین کلیه کالاهایی که با این نرخها وارد شد هم در بازار به قیمت آزاد فروخته شد و رانت آن به جای خزانه دولت به جیب عده ای خاص رفت. پیش فروش سکه در قیمت های غیرواقعی فشار جدی به ذخایر طلای کشور وارد ساخت و قس علی هذا.
116-? اقتصاد سیاسی سیاست جایگزین ارزی/ دوگانه ممکن سیاست ارزی درست در ایران/ به رسمیت شناختن نرخ بازار آزاد و افزایش یارانه نقدی
?صادق الحسینی
?اقتصاد کشور در وضعیت ویژه ای است. وضعیت ویژه ای که با همه دیگر وضعیت های ویژه قبلی فرق دارد. مسئولان هم متوجه شده اند که وضعیت جدیدمان چقدر متفاوت است. پیشنهاد من از روز اول ایجاد دو نرخ برای ارز رسمی بود. نرخی ثابت برای کالاهای اساسی و نرخی متغیر و تابع بازار برای سایر کالاها. بسیاری معتقدند به لحاظ اقتصاد سیاسی این ممکن نیست چرا که در افکار عمومی برای دولت مضر و هزینه زاست. امروز دیگر این جمله بی معناست چرا که مردم روزانه با نرخ بازار سیاه زندگی می کنند و قیمت ها بر آن اساس شکل می گیرد. پس آنچه افکار عمومی را ناراحت می کرد پیش از این اتفاق افتاده است. به رسمیت نشناختن این اتفاق، خوردن چوب و پیاز با هم است. برسمیت نشناختن واقعیت ها تا جایی پیش می رود که سامانه نیما راه اندازی می کنیم و حتی یک صادرکننده حاضر نیست ارزش را آنجا عرضه کند. حتی دولتی ها…!
? سال گذشته 70 میلیارد دلار واردات+قاچاق داشته ایم. یعنی نیاز ارزی ما حدود 70 میلیارد دلار است. حدود 15 میلیارد دلار آن کالاهای اساسی است. این مقدار را با ارز 4200 تومانی با فرآیند مشخص و با دخالت یا نظارت دقیق دولت باید خرید، وارد کرد و توزیع کرد. ارزمابقی یعنی حدود 55 میلیارد دلار باید در بازار آزاد تامین شود. قیمت هم می تواند در سامانه نیما کشف شود. بطوری که صادرکننده و واردکننده با هم تبادل نظر کرده و با دیدن دیگر قیمت ها، قیمت درست می دهند.
?حسن این سیاست چیست؟
1️⃣ بالا رفتن قیمت ارز باعث کاهش واردات و کاهش نیاز به ارز می شود. تخمین های نادقیق از کاهش حدودا 20 میلیارد دلاری واردات با قیمت های حول و حوش 7500 تومان خبر می دهند. چرا که در آن قیمت ها کالای داخلی صرفه خرید پیدا می کند و جایگزین کالای خارجی می شود. این خودش یک قدم بسیار بزرگ به جلوست و اگر همین یک دستاورد را داشته باشد به لحاظ سیاستی لازم است اجرا شود.
2️⃣صادرات غیرنفتی ما در سال 96 حدود 46 میلیارد دلار بوده که اگر میعانات گازی و کل سوخت های معدنی را از آن کم کنیم حدود 30 میلیارد دلار آن صادرات غیرنفتی واقعی است. در صورت کاهش نیاز ارزی آزاد به حدود 30 میلیارد دلار، صادرات غیرنفتی ما (که یک فشار کاهشی به دلیل تحریم ها و یک فشار افزایشی به دلیل ارزان شدن صادرات با کاهش ارزش پول ملی روی آن است) به خوبی پاسخگوی این حجم از واردات است.
3️⃣برای خارج نشدن ارز از کشور هم باید پیمان سپاری ارزی را اجرا کرد. همچنین باید واردات صرفا با ارز منشا صادراتی مقدور باشد و صادرکنندگان بتوانند، به قیمت بازار، ارز خود را به واردکنندگان بفروشند. دولت هم می تواند در این فرآیند ارزخود را عرضه کند.
?چند اتفاق مهم با اجرای این سیاست می افتد:
1️⃣درآمدهای ارزی دولت افزایش پیدا می کند. با افزایش نرخ ارز به حدود 7 هزار تومان، درآمدهای نفتی سهم دولت (52.5 درصد از کل درآمدهای نفتی) حدود 53 هزار میلیارد تومان افزایش می یابد. همچنین درآمدهای صندوق و شرکت نفت هم حدود 50 هزار میلیارد تومان بیشتر می شود (به افزایش درآمد شرکتهای دولتی و شبه دولتی صادرکننده که خودبخود باعث افزایش ورودی دولت می شود هم کاری نداریم). این ابزار، امکان بازی به دولت می دهد. اگر صادرات نفت ما به بدترین شرایط قبل از برجام یعنی حدود 1 میلیون و100 هزار بشکه در روز برگردد (که در سال 97 اینقدر کاهش بعید است)، کاهش 50 هزار میلیارد تومانی در درآمدهای نفتی دولت خواهیم داشت که می تواند با این رقم جبران شود.
2️⃣ از سوی دیگر، می توان برای کاهش عوارض اقتصاد سیاسی ماجرا، بخشی از این مبلغ را به افزایش در یارانه نقدی اختصاص داد. با نصف منابع این افزایش، یعنی 25 هزار میلیارد تومان، می توان 27 هزار تومان به یارانه هر ایرانی اضافه کرد (اگر این مختص 6 دهک پایین شود میزان افزایش به حدود 43 هزار تومان میرسد). به جد معتقدم وجود یارانه نقدی در سال های 90 و 91 در اوج تحریم ها باعث عدم اعتراضات معیشتی گسترده در میان طبقات فرودست شد. این مدل هم اکنون نیز می تواند به کمک ما بیاید. البته این بخش از یارانه نقدی را، همانند طرح مکانیزه 2 ساله سبد کالا، می توان در کارتهای بانکی شارژ کرد تا فقط با آن بتوانند کالای ایرانی بخرند. زیرساخت این کار کاملا وجود دارد.
?از این سیاست، به جای دلالان و واردکنندگان و اهالی بازار سیاه، صادرکنندگان؛ به جای کارمندان فاسد، طبقات فرودست و به جای تولید کننده خارجی، تولید کننده ایرانی منافع آن را می برند. همچنین امکان نرخ شکنی برای صادرات کشور در رقابت با خارجی ها بعد از تحریم بوجود می آید. این یادداشت ها ادامه دارد…
115-تناقضات سیاست های ارزی دولت/ به کام واردکنندگان به ضرر صادرکنندگان/ سیاست فعلی پایدار نخواهد بود
?صادق الحسینی
?از روز اول منتقد سیاست های ارزی دولت بعد از بحران پیش آمده از ابتدای سال 97 بودم. پیش از آن در سال های 95 و 96 هم بصورت ارسال نامه هایی به مقامات اقتصادی و هم انتشار برخی نکات آن نامه ها در فضای عمومی گفتم امکان فشردن فنر نرخ ارز بیش از این وجود ندارد و در حال هدر دادن منابع ملی هستیم برای جنگ نامقدسی که از ابتدا مشخص است شکست می خوریم (تثبیت ارزی). برای تثبیت ارزی فقط در سال 96، 18 میلیارد دلار با نرخ متوسط 3400 تومان از بین بردیم. اگر 18 میلیارد دلار را با نرخ 6200 (قیمت واقعی دلار در سال 96 با محاسبات ما) فروخته بودیم فقط مابه التفاوت آن 50 هزار میلیارد تومان میشد. این رقم بیش از کل یارانه نقدی سالانه است! (به اثرش روی افزایش صادرات و کاهش واردات و حرکت به سمت مقاومت اقتصادی هم کاری نداریم)
?به رقم دیگری توجه کنید. ما در سال 96 دقیقا 42 میلیارد دلار خروج سرمایه داشته ایم. 19 میلیارد دلار در قالب کسری حساب سرمایه و 23 میلیارد دلار در قالب افزایش بدهی های ارزی نظام بانکی. این رقم پس از خروج سرمایه 61 میلیارد دلاری سال 89 بالاترین میزان پس از جنگ است. دلایل خروج و راهکارهای جلوگیری از آن موضوع بحث این یادداشت نیست. فقط اگر همین 42 میلیارد دلار را بجای نرخ 3400 با 6200 تومان تبدیل کرده بودیم، مابه التفاوت آن 117 هزار میلیارد تومان میشد! یعنی حدود 3 سال یارانه نقدی. مطابق برخی محاسبات یعنی حدود کل بدهی های تخمین زده شده دولت به نظام بانکی. مجموع این دو عدد (مطابق برخی محاسبات) یعنی حدودا پوششی برای کل معوقات نظام بانکی.
?اینها را برای چندمین بار تکرار کردم تا نشان دهم هزینه سیاست ارزی نادرست چقدر بالاست. متاسفانه همچنان در سال 97 و حتی بعد از بحران ارزی هم روش غلطمان را عوض نکردیم و متاسفانه سیاستهایمان ابعاد خطرناکتری هم پیدا کرده است. در پاسخ به بحران پیش آمده، دلار را در 4200 تومان تک نرخی کردیم. هم این نرخ و هم تک نرخی کردن اشتباهات بزرگی بودند. چرا؟
1️⃣هنگامی که صادرکننده ملزم به بازگرداندن ارزش به کشور می شود چرا باید ارزی که در بازار 6600 تومان می خرند را 4200 تومان به یک واردکننده بفروشد؟! این یعنی سیاستگذار از جیب صادرکننده می گیرد و به جیب واردکننده می ریزد. یعنی نابودی صادرات و افزایش افسارگسیخته واردات.
2️⃣اما واردات به دلایل فنی و عدم امکان تخصیص ارز نمی تواند افزایش یابد. آخرین آماری که من دارم 26 میلیارد دلار ثبت سفارش در کمتر از 40 روز گذشته ثبت شده است. توجه کنید این رقم نصف کل واردات قانونی کشور در یکسال است! این رقم باور نکردنی است و بخشی از آن به دلیل بالاتر اظهار کردن قیمت کالاهای خارجی از سوی واردکنندگان اتفاق افتاده است! اما همه کالاها اجازه ورود نخواهند گرفت! البته چگونگی شناسایی کالاهایی که اجازه واردات می گیرند هم نامشخص است و همین فساد و ریسک های اقتصادی را باز بالاتر می برد.
3️⃣از سوی دیگر، صادرات به عراق و افغانستان از انتقال ارز معاف شده. این دو سوراخ باعث خواهد شد تا صادرکنندگان مجبور شوند کالایشان را از مسیر این دو کشور صادر کنند تا ملزم به انتقال ارز نباشند! در ماه های آینده خواهید دید که صادرات به عراق و افغانستان به شدت افزایش خواهد یافت! این البته خوب است که سیاست غلط دولت سوراخ دارد و راه نفس کشیدن را به صادرکننده می دهد اما چرا هزینه صادراتی که کاملا به سود کشور است باید حدود 10 الی 12 درصد افزایش یابد؟! اینها کمر صادرکنندگان را خرد می کند.
4️⃣این خیال خام که واردات با ارز 4200 تومانی باعث می شود تا قیمت کالاهای وارداتی بالا نرود غلط است و بارها و بارها در اقتصاد ایران آزمون شده است. قیمت کالاهای وارداتی که با دلار 4200 تومانی وارد شده اند، با نرخ ارز بازار تبدیل خواهند شد! این یعنی دوباره در حال ایجاد ثروت های افسانه ای برای واردکنندگان سوگلی هستیم که ثبت سفارش آنها تایید خواهد شد! اگر فرض کنیم وارداتمان همان 50 میلیارد دلار باشد، تفاوت 4200 و 6600 تومان 120 هزار میلیارد تومان می شود! یعنی معادل 8 درصد کل نقدینگی کشور را در جیب چند صد واردکننده نشان دار خواهیم ریخت. (البته فساد و رشوه ای که در این فرآیند برای گرفتن ضمانت بانکی، تایید ثبت سفارش و… بوجود می آید هم بسیار بزرگ است)
?راهکار مشخص و ساده است: کالاهای استراتژیک (معادل 13 تا 15 میلیارد دلار در سال) با اعلام شفاف، با دلار 4200 تومانی وارد شود. مابقی کالاها با دلار بازار آزاد (هرچه بود). صادرکننده ضمانت نامه بسپارد برای ورود ارزش و بتواند در نرخ های بازار ارز صادراتی اش را به واردکننده یا به دولت بفروشد. به این شکل نه فساد داریم و نه اتلاف منابع. بروکراسی دولتی هم کمتر دخالت خواهد کرد.
114-پاره کردن برجام
?پاره کردن برجام و سناریوهایی که جدی گرفته نشد/ ماهی آب گل آلودی که ترامپ درست کرده نباشیم/ استراتژی ترامپ، سیاست مرد دیوانه است/ او تصور می کند هر خطایی که با بی باکی مرتکب می شود با بی باکی بزرگتری اصلاح خواهد شد/ او جسورانه بازی می کند اما موثر بازی نمی کند
?صادق الحسینی
?این خروج خشن و بقول یکی از تحلیل گران “وحشیانه” ترامپ از برجام را کمتر سیاستمدار یا تحلیل گری پیش بینی می کرد. بارها گفته بودم و نوشته بودم که خروج آمریکا از برجام مهم نیست. مهم این است که شیوه رفتاری ترامپ در قبال ایران، بخصوص از بین بردن کانال ها و لگن های ارزی کشور در یکسال گذشته، چه نقض برجام باشد و چه نباشد به خودی خود باعث می شد تا چند ماه آینده نتوانیم به منابع حاصل از فروش نفت و حتی صادرات غیرنفتی امان دسترسی داشته باشیم. این یعنی آمریکا داشت با پنبه سر می برید حالا با گیوتین می خواهد این کار را بکند. بنابراین با خروج آمریکا از برجام اتفاق جدیدی نیفتاده است. شاید اینطور برای ما بهتر هم باشد که حداقل به راه حل های موجود واقع بینانه تن در دهیم و خود را اسیر سراب نکنیم
?چه باید می کردیم؟
اول باید می فهمیدیم که فضا تغییر کرده است. باید متوجه می شدیم که ترامپ فصل تازه ای از سیاست خارجی در آمریکاست که چند عنصر اصلی دارد: اول این که ناسیونالیسم آمریکایی در پست ترین سطح آن دوباره بیدار شده است. به همین جهت شعار ترامپ، “اول آمریکاست” که بنوعی به معنای “جهان فدای آمریکاست”. دوم این که ترامپ فردی کاملا خارج از بروکراسی آمریکایی است. او یک تکروست. و سوم این که با ابزارهای جدید نظیر شبکه های اجتماعی این فرد بیرونی اسیر بروکراسی آمریکا هم نمی شود. او براحتی با یک توئیت، دستگاه عریض و طویل سیاست خارجی آمریکا را دور می زند و دنیا را بهم می ریزد. پس باید می فهمیدیم که دنیا عوض شده است. حال که دنیا عوض شده و یک نفر نقش بسیار کلیدی در این تغییر دارد، اولین کار شناخت این آدم جدید بود. اعم از شناخت روانی، فکری، عاطفی. این کار سختی نبود اما به نظر می رسد یا انجام نشد یا بخوبی انجام نگرفت.
?اگر شناخت کافی از این فرد داشتیم می توانستیم در برابر بازی که او طراحی کرده بازی بهتری طراحی کنیم. بازی ترامپ در اغلب سرمایه گذاری هایش، مذاکراتش و سیاست گذاری هایش در قبل و بعد از ریاست جمهوری “بازی مرد دیوانه” بوده است. او سعی می کند دیوانه به نظر برسد و بقولی به مرگ می گیرد تا به تب راضی شوید. (مشروح این رویکرد را در قالب تئوری بازی ها در مطلب بعدی شرح می دهم)
?او از قاعده وضع ترس با ایجاد فضای پیش بینی ناپذیر استفاده می کند. قابل پیش بینی بودن به طرف های مقابل حس کنترل می دهد. اما غیرقابل پیش بینی بودن، همان گل آلود کردن آب است. در آب گل آلود هم خوب می شود ماهی گرفت چرا که ماهی ها از ترس به روی آب می آیند. ما نباید ماهی آب گل آلود ترامپ باشیم.
?یکی از متخصصان فنون مذاکره، رابرت گرین، می گوید: “اگر در نخستین مواجهه با دشمن میل خود را به سازش و عقب نشینی نشان دهید، حتی افرادی که تشنه خون نیستند را به شیری درنده تبدیل می کنید” این واقعیت در مواجهه با ترامپ شدیدتر است. او بارها و بارها نشان داده که تصور می کند هر خطایی که با تهور و بی باکی مرتکب می شود با بی باکی بیشتری اصلاح می شود. این اصلی قدیمی است که ایوان مخوف، ناپلئون و حتی هیتلر بر مبنای آن عمل کرده اند.
?اما مشکل ترامپ این است که صرفا جسورانه بازی می کند اما موثر بازی نمی کند. رفتار جسورانه با رفتار موثر متفاوت است. می توان از این ضعف او استفاده کرد. در این زمینه لازم بود تا استراتژی تهاجمی تری از سوی ایران اتخاذ می شد. استراتژی که حداقل در طرف مقابل از واکنش های احتمالی و غیرقابل پیش بینی ما تردید ایجاد کند. متاسفانه اکنون آنها هیچ تردیدی ندارند که ما هیچ اقدام غیرقابل پیش بینی نمی کنیم و در نتیجه به خشن ترین شیوه از برجام خارج می شوند! و این داستان ادامه خواهد داشت…
?به جد معتقد بودم و در صحبت با سیاستگذاران مختلف کشورهم این را گفتم و در مقالات مختلف هم اشاره کردم که باید بصورت رسمی اعلام شود که اگر از برجام خارج بشود از ان پی تی و آژانس خارج خواهیم شد. این امر علاوه بر این که بازدارندگی داشت می توانست باعث شود تا حتی با فرض خروج ترامپ، الان بتوانیم با گرفتن امتیازهایی مشخص از ان پی تی خارج نشویم. اما الان باید نگاهمان به دهان اروپایی ها باشد. این وضعیت خطرناک و خلاف منافع ملی ماست.
??حال چه باید بکنیم؟
هنوز هم دیر نشده. هنوز راه حل داریم و فرصت داریم. اگر 4 ماه آینده را به امید اروپا از دست بدهیم، آنوقت مجبوریم به هر خواسته ترامپ تن دهیم. این موضوعی است که در یادداشت بعدی به آن خواهم پرداخت.
113-بحران ارزی و منطبق شدن منطق اقتصادی بر منطق سیاست خارجی /نرخ خوب نرخی است که بشود از آن دفاع کرد/سوراخ کج میخ کج می خواهد
?صادق الحسینی
⬅️ در نوشته قبلی از راهکارهای اساسی که پیش روی ماست نوشتم. گفتم که راه حل در بخش عرضه و انتقال ارز است. گفته شد که حل کردن مشکلات ارزی با کارت سیاست خارجی در چین، روسیه و عمان از یک طرف و نیز بازی مقتدرانه با محور امارات، آمریکا و اروپا از طرف دیگر کلید حل ماجراست. در این نوشته خواهم گفت که اولا نرخ بهینه در شرایط فعلی چه نرخی است و همچنین چرا اگر توصیه های افزایش نرخ ارز متناسب با تورم جدی گرفته می شد، هم اکنون بحران کوچکتری داشتیم.
⬅️ در خصوص نرخ ارز، تا قبل از این بحران، نرخ ارز واقعی (یعنی نرخی که از تفاوت میان تورم داخلی و خارجی در یک سال پایه مشخص که اقتصاد در آرامش بوده و نرخ رسمی قابل اتکاست بدست آمده) را محاسبه کردم و در این یادداشت در حدود 9 ماه قبل به آن پرداختم.
https://t.me/Sadegh_Alhosseini/21
⬅️ در نوشته های مختلف از جمله موارد زیر گفتم که نرخ را باید قبل از آن که بحران بیاید واقعی کنیم. چرا که به دیوار سست نمی شود تکیه داد. و نرخ پایین برای ارز دیوار سستی است که در هر دهه از سال 1352 به بعد با کوچکترین شوکی بر سر سیاستگذار و مردم خراب شده است. همچنین توضیح دادم که نرخ واقعی شاید مشکلاتی را نظیر افزایش تورم وارداتی ایجاد کند اما مزایای بزرگی از جمله افزایش صادرات، کاهش واردات، رونق تولید داخلی، افزایش اشتغال، از بین رفتن قاچاق، و …. دارد.
112-درباره ارز
?️صادق الحسینی
⬅️ هرچند در 10 سال گذشته که درباره اقتصاد ایران می نویسم مدام از واقعی شدن نرخ ارز (حرکت “متناسب” آن با نرخ تورم داخلی) گفته ام و نوشته ام اما در این بحران ارزی دست و دلم به نوشتن در فضای عمومی نمی رود. و البته برای مسئولان مختلف هم نظرات خودم و هم کسانی که فکر می کردم راهکارهای واقعی برای این شرایط دارند را هم نوشته ام و هم انتقال داده ام.
⬅️ دلیل این که نمی خواستم چیزی بنویسم این نکته اساسی است که به آن باور دارم: “اثر نوشتن در فضای عمومی در شرایط بحرانی در بهترین حالت نامشخص است”. لذا معلوم نبود تحلیل ماجرا و باز کردن مساله تا چه حد اثر مثبت و تا چه اندازه آثار و تبعات منفی به همراه دارد و خود می تواند به بحران دامن بزند.
⬅️ اکنون هم که نکاتی را در این خصوص می خواهم بگویم حدود 1 ماه از شروع بحران گذشته و گرد و غبارها خوابیده، همچنین ذکر برخی نکات برای روشن شدن ذهن افکار عمومی نسبت به آنچه قبل از بحران گفته ایم و بعد از آن ضروری به نظر می رسد.
?سعی می کنم به اختصار بگویم:
1⃣شوک اصلی منجر به بحران از جانب عرضه وارد شد و تقاضا بعدتر تحریک شد. پس برای حل بحران بیش از هرچیز باید مشکل عرضه را حل کرد. بطور مشخص تر در بخش عرضه، انتقال ارز دچار مشکل شده و مشکل اصلی هم در دبی است. در نبود لگن های ارزی دیگر در چین، ترکیه، روسیه و تا حدی عمان، دبی ضربه اساسی به عرضه ارز در کشور زد. فقط دو عدد را می گویم و از این بخش می گذرم چرا که مخاطب این بخش از صحبت عموم مردم نیستند. 90 الی 95 درصد کل ارزی که ما نیاز داریم بصورت حواله ای است و تنها حدود 5 الی 10 درصد آن بصورت نقدی است. از سوی دیگر 75 درصد کل پاسخگویی به ارز مورد نیاز برای واردات کشور هم اکنون توسط صرافی ها و سیستم غیررسمی هدایت می شود و تنها حدود 25 درصد آن از طریق سیستم بانکی است. بنابراین مشکل در نقدی تهران نیست. پس بیش از آن که تعیین نرخی برای دلار مهم باشد، باز کردن مسیر این حواله ها مهم است. تمرکز بر نرخ، اشتباهی راهبردی است. بانک مرکزی نمی تواند و نباید با نقدی تهران، حواله دبی یا آلمان را کنترل کند. این اتلاف منابع است. پس راه حل از جنس سیاست خارجی و کلید آن ارتباط با شرق است.
2⃣این که راه حل در سیاست خارجی است به معنای رفتن به سمت مذاکرات موشکی یا برجام دو و همانند آن نیست. هر قدم عقب نشینی در این مقطع معنایی جز فشار بیشتر از سوی خارجی ها ندارد. در این موضع، تهدید آقای شمخانی برای خروج از ان پی تی در حالت خروج آمریکا از برجام درست ترین موضعی بود که مقامات کشور در ماه های اخیر گرفته اند. امریکا و اروپا باید بفهمند که ادامه وضعیت تعلیق ایران در برجام و فشار بر نقشه ارزی ایران اگر بخواهد با فشار بیشتری از جمله اصلاح برجام و همانند آن همراه شود، هزینه اش فقط خروج ایران از برجام نیست. بلحاظ تئوریک می شود نشان داد که عقب نشینی در این شرایط هیچ سودی برای کشور ندارد. اگر با این ترکیب جهانی قوا و منطقه که بوجود آمده با اقتدار بازی نکنیم، تمام ایران از بین می رود.
3⃣از سوی دیگر، ایران باید مشکلات سیاسی پیش آمده با چین را حل کند. چین 30 درصد از مشکل ارزی پیش آمده در امارات را حل خواهد کرد. همچنین باید از ارتباطات سیاسی با روسیه برای گرفتن امتیازات اقتصادی خصوصا تهاتر 500 هزار بشکه ای نفت سریعا استفاده شود. ابوظبی و امارات هم باید بفهمند که ایجاد ناامنی اقتصادی در انتقال ارز ایران برایشان هزینه های گزافی خواهد داشت. هزینه هایی که با توجه به شرایط یمن فاکتور کردن آنها از سوی ایران برای امارات به هیچ وجه سخت نیست.
? در نوشته بعدی که اقتصادی تر خواهد بود به ارتباط این شرایط بحرانی با مطالبی که در سال های گذشته در خصوص لزوم افزایش نرخ ارز متناسب با تورم گفته ام خواهم پرداخت و نشان خواهم داد که اگر نرخ ارز بصورت متناسب افزایش پیدا کرده بود، بحران ارزی فعلی با این شدت اتفاق نمی افتاد.
111-ارسطو عاملهای ایران
چگونه چند میلیون ایرانی را به “ارسطو عامل” تبدیل کرده ایم؟/ سیاست های غلط دولتی در تعیین نرخ های کلیدی، قاچاق را توجیه پذیر و تولید داخلی را فاقد توجیه کرده است/ آدرس غلط ندهیم؛ بهترین حمایت، تعیین درست نرخ های کلیدی است
?صادق الحسینی
?این اولین بار است یا دست کم اولین بار است که من می بینم تلویزیون به وضوح به بحث قاچاق چمدانی در قالب یک سریال پرداخته است. “ارسطو عامل” بوتیک داری است که با رفت و آمد به ترکیه و بردن افراد مختلف بهمراه خود بصورت مجانی و استفاده از میزان بار مجاز آنها اقدام به قاچاق پوشاک می کند. او از این راه ثروتمند شده و ماشین شاسی بلند می خرد و مغازه ای خریده و به نان و نوایی رسیده است.
?این داستان کاملا واقعی است. سال های 84-85 بود که موج اول پوشاک ترک در کشور رواج پیدا کرد. پوشاکی ارزان که هم کیفیت یا حتی کم کیفیت تر از پوشاک ایرانی بود. هر سال ترک ها بیشتر بازار ایران را تصرف کردند. تا جایی که پس از توافق تجارت ترجیحی با ترکیه که یکی از بدترین اشتباهات دولت است (راجع به آن بیشتر خواهم نوشت) برندهای زنجیره ای ترک هم به ایران وارد شدند. هم اکنون در مال ها، بوتیک ها و مغازه های کوچک و بزرگ تهران و شهرهای بزرگ که قدم می زنید گویی به مغازه های لباس فروشی در ترکیه وارد شده اید.
?اما چرا چنین شد؟ چه شد که صنعت مهم، کاربر و غیرتکنولوژیک پوشاک که می توانست سهم بسیار مهمی در ایجاد اشتغال (در کشور ما که از بیکاری بالا رنج می برد) داشته باشد بطوریکه حتی بعنوان یکی از مزیت های نسبی کشور در دهه 70 مطرح بود، نه تنها از بین رفت، بلکه بازی را به کشوری همانند ترکیه باختیم و برندهای ترک بازار ما را در کنار چینی ها تصرف کردند؟
?این بحث را اگر در تاکسی و اتوبوس مطرح کنید می گویند خب کالای ترک ارزان است و کیفیتش هم بهتر است. چرا کالای ایرانی مصرف کنیم؟ این هم کاملا درست است. در جواب سیاستمداران و سیاستگذاران کشور می گویند “متاسفانه تولیدکنندگان ما نمی توانند کالای با کیفیت تولید کنند. کالایشان نه تنها کم کیفیت که گران هم هست”. چه بکنیم؟ مسئولان می گویند: “از تولید حمایت کنیم؟” از نظر آنها حمایت یعنی:
⬅️اولا، تعرفه بگذاریم که کالای خارجی گران شود! (یادشان می رود که با تعرفه بخش اعظم این کالا قاچاق می شود و مردم خود را با “ارسطو عامل سازی” به قاچاقچیان کوچک خوشبخت تبدیل می کنیم.)
⬅️ثانیا، به تولیدکنندگان وام ارزان قیمت بدهیم! (از قضا وام ارزان فساد و رانت ایجاد می کند. رانتی که تحقیقا نصیب نزدیکان مدیران میانی دولت می شود. پس مدیران یکپارچه از این وام های ارزان قیمت حمایت می کنند)
⬅️ثالثا، تولیدکننده را توجیه کنیم! که باکیفیت تولید کند، گران نفروشد و در یک کلام انسان باشد! (توصیه های اخلاقی هم که همیشه الحمدلله جواب می دهند! حتی جایی که خودمان منطق اقتصادی تولید را از بین برده ایم)
?اینها کارهایی است که در 40 سال گذشته مداوم تکرار کرده ایم. نتیجه اش چه شده است؟ 3 نتیجه اصلی را بازگو می کنم:
◾️ایران بالاترین نرخ موزون تعرفه را با اختلاف بسیار زیاد در جهان دارد (منبع: WTO- در پستی دیگر با آمار و ارقام این موضوع را نشان می دهم)
◾️منطق تولید صنعتی در کشور از بین رفته و تولید زیانده شده است. تولیدکنندگان غالبا به واردکننده و قاچاقچی تبدیل شده اند(راجع به این موضوع بیشتر خواهم نوشت). تولید صنعتی کشور صرفا توسط خود دولت و با سوبسید امکان پذیر است.
◾️”ارسطو عامل” های زیادی تولید کرده ایم که با پول حرام ثروتمند شده اند. ثروتمندانی که نه اصالت دارند و نه ثروتشان را در امور مولد به کار می گیرند. طبقه ای که هم ناشناخته است و هم غیرقابل تحلیل. براساس برآورد من با توجه به 9 میلیون تراز منفی گردشگری کشور در سال، تعداد ارسطوها و نقی ها حداقل بیش از 3 میلیون نفر در سال است.
?مردم عزیز، سیاستگذاران محترم، این شیوه حمایت نه تنها جواب نمی دهد که وضع را خرابتر می کند. نرخ های کلیدی ارز، سود، دستمزد و تعرفه باید بر اساس منطق بازار تعیین شوند. تا هنگامی که این نرخ ها با منطق بازار تعیین نشوند، هیچ حمایتی از تولید داخلی معنی ندارد. بهترین حمایت تعیین درست نرخ های کلیدی و عدم دخالت دولت در سایر حوزه هاست. تمثیل بی ربطی نیست که بگوییم دولت های ایرانی سنگ ها را بسته و سگ را رها کرده اند تا صنعتگران ما را نابود کنند، برای حمایت اما به صنعتگر آمپول تقویتی می زنند!
110-پارامترهای اقتصادی ایران
?از تابستان۹۵ تا تابستان سال جاری ۹۴۷هزار شغل ایجاد شده و میتوان گفت که دولت به هدفی که تعیین کرده رسیده است که البته باید ببینیم کیفیت ایجاد این اشتغال به چه صورت و در کدام بخشها بوده است.
?در بازار کار با دو روند جدید روبهرو هستیم.
سهم بخش خدمات از ایجاد اشتغال جدید در سال گذشته به حدود ۷۵ درصد افزایش پیدا کرده است. این میزان افزایش سهم بخش خدمات در اشتغال بیسابقه است. این نشان از اهمیت این بخش و نیاز به توجه بیشتر به آن دارد.
?روند دوم این است که افزایش میزان ورود به بازار کار در سال ۹۵ رکورد تاریخی زده و شاهد ورود سالانه یک میلیون نفر به بازار کار بودهایم.
?در دهه گذشته شاهد سندرم به تعویق انداختن زمان ورود به بازار کار بودهایم. بخشی از این افراد کسانی هستند که از پیدا کردن شغل در آن شرایط اقتصادی ناامید شدند. برخی نیز به آموزش عالی و ادامه تحصیل روی آوردند و در سالهای آتی وارد بازار کار خواهند شد. بطوری که میزان دانشجویان ما از ۲میلیون و ۳۰۰هزار نفر در سال ۸۵ به ۴میلیون و ۲۰۰هزار نفر در سال ۹۵ رسیده است.
?سیاستهای عمومی اشتغال ما غلط، بخشی و بیفایده است. تا نرخ های کلیدی اقتصاد نظیر نرخ ارز، دستمزد و سود به بازار سپرده نشود و واقعی نشود هیچ سیاست اشتغال محوری موفق نخواهد بود.
?نرخ ارز از عوامل تاثیرگذار است. در همه دولتها به سرکوب ارزی دست زدیم و در حالی که مردم فکر میکنند پایین بودن نرخ به نفعشان است اما به ضررشان تمام شده است. با سرکوب نرخ ارز به ویژه از سال ۸۰ به بعد باعث شدیم که تولیدکننده داخلی توان رقابت با تولیدکننده خارجی را از دست بدهد. همین است که ترکیه و چین خیابان های ما را فتح کرده اند.
?تشکیل سرمایه ثابت از سال ۸۳ تا ۹۶ حدود ۴۰ درصد کاهش یافته است. در واقع از سال ۸۳ که ۱۷۱هزار میلیارد تومان سرمایهگذاری صورت گرفته بود به ۱۱۷ هزار میلیارد تومان تشکیل سرمایه ثابت رسیدیم که این کاهش زنگ خطر مهمی برای اقتصاد و اشتغال است.
?مهمترین ایراد ما در شاخص فضای کسب و کار است.مروری بر وضعیت کشورهای آسیای میانه نشان میدهد که به سمت صدور یک روزه مجوزها حرکت میکنند ضمن اینکه علاوه بر قوه مجریه، قوه قضاییه نیز در این حوزه بسیار موثر است.
?ایجاد اشتغال یک موضوع فرا قوهای، فرامالی و فراپولی است.
?علت اصلی قاچاق بسیار ساده است و آن هم به موضوع نرخ ارز بر میگردد. یعنی سرکوب نرخ ارز به انحای مختلف اشتعال ما را تهدید می کند.
?بالاترین میزان تعرفهها را در دنیا ما داریم… نرخ ارز را سرکوب میکنیم و برای حمایت از تولید داخل مجبور میشویم تعرفههای بالا تعیین کنیم که باعث میشود قاچاق منطق اقتصادی داشته باشد.
? در سالهای آینده نرخ بیکاری بالاتر خواهد رفت و اگر رشد اقتصادی ۸درصد داشته باشیم در ۱۴۰۶ میزان بیکاری ۵میلیون و اگر نرخ رشد اقتصادی ۶درصد داشته باشیم میزان بیکاری طی این ۱۰ سال ۶.۵میلیون نفر خواهد رسید.
?شانسی که داریم این است که بخش عمده این افراد زنان هستند که با توجه به فرهنگ حاکم در کشور ممکن است به اشتغال ناقص رضایت بدهند و در نتیجه این آمار بیکاری آن اندازه که به نظر می آید بحرانی نخواهد بود.
?سال آینده سال سخت و پر مشکلی برای اقتصاد ایران خواهد بود که البته با سیاستگذاری و فرماندهی درست مشکلات قابل مدیریت است و اگر از این سال به خوبی عبور کنیم سالهای پس از آن وضعیت بهتر خواهد بود.
?در مورد ایجاد اشتغال هم تا زمانی که سیاستهای کلان، نرخهای اصلی و قوای چندگانه تنظیم و هماهنگ نشوند هدفگذاریهای اشتغال مبتنی بر تخمینهای غیرواقعی است و شاید بتوانیم این اهداف را محقق کنیم اما شغلهای ایجاد شده پایدار نخواهند بود.
کامنت های زیادی راجع به نمودار نرخ حقیقی دلار به ریال گرفتم در روزهای گذشته که فکر می کنم باید توضیح بیشتری راجع به این نمودار بدم:
1- هریک از این نمودارها نرخ یک دلار به پول ملی همان کشور (تعدیل شده با تورم داخلی کشور منهای تورم خارجی) است. یعنی اگر نمودار شیب مثبت داشته باشد به معنای تضعیف ارزش پول ملی آن کشور و اگر شیب منفی داشته باشد به معنای تقویت پول ملی آن کشور است
2- تعدیل کردن با تورم از داده های بانک مرکزی هر کشور بدست آمده و بر شاخص دلار به پول ملی آن کشور اعمال شده است.
3- سال پایه سال 2002 رو انتخاب کردم چون سالی است که اقتصاد ایران آرام بوده و تنش جدی که باعث تشتت بشه وجود نداشته. هر سال پایه ای رو نمی شود انتخاب کرد چرا که در سال پایه ارز حقیقی باید به ارز اسمی نزدیک باشه، اقتصاد آرام باشه و متغیر شوک آور دیگری در کار نباشه
4- به دلیل این که همه ارزها از سال پایه با هم حرکت می کنند فرض می کنیم در سال پایه همگی 100 بودن و از اون سال روند حرکتیشون با هم مقایسه می شود. بنابراین این نمودار نشاندهنده تغییرات نرخ است نه خود نرخ.
5- نمودار مشکی مربوط به نرخ آزاد دلار به ریال و نمودار مشکی نقطه چین که با ایران* مشخص شده مربوط به نرخ رسمی است
6- محاسبات این نمودارها توسط نویسنده انجام شده و بزودی در مقاله ای جداگانه ارایه خواهد شد. لذا سوال برخی دوستان راجع به منبع نمودار محاسبات محقق است
7- آخرین نرخ بازار آزاد دلار به ریال در سال 2018 برابر 4600 تومان گذاشته شده است
8- سوالات دیگری هم راجع به نرخ دستمزد در کشور و عدم تناسب آن با دلار یا به عبارت درست تر “عدم حرکت افزایش های نرخ دستمزد با نرخ دلار” شده بود که ناشی از یک تصور غلطه. لذا در پست بعدی با آمار و ارقام سعی می کنم نشون بدم که نرخ افزایش دستمزدها در ایران بیش از نرخ افزایش دلار در 20 و 30 سال گذشته است. اما اینکه چرا مردم این را در زندگی خود مشاهده نمی کنند مساله ای است که نیاز به توضیح بیشتر دارد.
109-تقویت ریال
ریال در ۱۶ سال گذشته نه تنها تضعیف نشده بلکه تقویت شده است/ نرخ های حقیقی در اقتصاد نقش بازی می کنند نه نرخ های اسمی/ نرخ حقیقی دلار در ۱۶ سال گذشته را بیش از غالب کشورها کاهش داده ایم (نمودار را ببینید)
?سوال می شود ریال چرا در برابر دلار اینقدر ذلیل است؟ چرا باید پول ملی ما اینقدر کم ارزش شود؟ کدام کشور دنیا پول ملی خودش را اینقدر تضعیف می کند؟
?پاسخ: نرخ های اسمی نشانگر هیچ چیز نیستند. آیا می شود گفت که درآمد شما در ۲۰ سال گذشته از ۵۰ هزار تومان به مثلا ۲ میلیون تومان در ماه رسیده پس ثروتمندتر شده اید؟ نخیر چرا که قدرت خرید شما مهم است. قدرت خرید همان نرخ حقیقی دستمزد شماست (نرخی که تورم را از درآمد شما بیرون می کشد). نرخ ارز هم همینطور است. مهم نرخ حقیقی (real) ارز است نه نرخ اسمی! اگر نرخ های اسمی مهم بودند الان کارگرانی که حداقل حقوق می گیرند هم میلیونرهای ۲۰ سال پیش محسوب می شدند! پس کلا نگاه کردن به نرخ های روزانه ارز که بصورت اسمی هستند مانند نگاه کردن به نرخ های دستمزدهای میلیونی ایرانی هاست و مقایسه آن با 20 سال پیش! پس باید نرخ های حقیقی را نگاه کنیم. اگر نرخ های حقیقی ملاک قرار گیرند، نه تنها قیمت یک دلار به ریال افزایش نیافته که کاهش هم داشته است. بطوری که امروز در سال 2018 یک دلار 65 درصد ارزش خود به ریال در سال 2002 را دارد. یعنی ما پول ملی حقیقی خودمان را نه تنها تضعیف نکرده ایم بلکه تقویت کرده ایم. همانطور که در نمودار بالا می بینید، یک دلار در مقابل ریال ایران و رئال برزیل (نرخ های حقیقی) بیشترین کاهش را داشته در حالی که در همین مدت ژاپن به شدت پول ملی خود را تضعیف کرده. همین طورند کره جنوبی، ترکیه و چین.
? سوال می شود پول ملی چرا باید تضعیف شود؟ باید پول ملی خودمان را تقویت کنیم. این نشان از غرور و عزت ملی است
? پاسخ: پول ملی هیچ کشوری نشان از عزت و شرفش نیست. بلکه اشتغال جوانان، صنعت شکوفا، صادرات بالا و رشد اقتصادی مناسب است که نشانه های عزت و شرف ملی است. همانطور که در نمودار می بینید کشورهای دیگر کمتر از ایران اقدام به تقویت پول ملی خود در مقابل دلار کرده اند و ایران تقریبا بیشترین تقویت پول حقیقی ملی را انجام داده است. چرا؟ چون با تضعیف پول ملی، صادرات رونق می گیرد، قاچاق کاهش می یابد. تولید کننده داخلی می تواند با واردکننده رقابت کند و اینها همه یعنی ایجاد اشتغال برای جوانان. ما ولی برعکس عمل کرده ایم و بدست خود، اشتغال جوانانمان را نابود کرده ایم. و این هیچ افتخاری نیست. این دلیل اصلی نابودی صنعت، از بین رفتن اشتغال داخلی و واردات همه چیز از پوشاک تا وسایل لوکس به کشور با قیمت های ارزان تر از تولید داخلی است.
? سوال می شود پس چه وقتی باید به ثبات ارزی برسیم؟ چرا پس ریال در برابر دلار مثل درهم امارات ثابت نمی شود که خیالمان راحت شود؟
? پاسخ: همانطور که می بینید و در نمودارهای متعدد نشان خواهم داد، ارزهای کشورهای مختلف همیشه و بصورت روزانه در نوسانند. نوسانات بلندمدتشان هم از ریال ما کمتر نیست. پس این که فکر کنیم ثبات قرار است در بازار ارز باشد خیال واهی است و منطبق با منطق اقتصادی جهانی نیست. اما اینکه مثلا درهم امارات چرا در برابر دلار ثابت است قضیه خیلی ساده است. درهم خود را به دلار(Peg) قفل کرده است. یعنی نرخ خود در برابر دلار را ثابت نگه داشته ولی نرخش در برابر سایر ارزها از جمله یورو و … همانند دلار پایین و بالا می شود. پس در آن کشورها هم ثبات ارزی وجود ندارد. به زبان فنی، کشورهای کوچک و با میزان تجارت خارجی بالا در صورتی اقدام به قفل کردن ارزشان به یک ارز بزرگ می کنند که استقلال پولی را از خود بگیرند. هم اکنون کشور امارات هیچ گونه استقلال سیاست پولی ندارد و سیاست های پولی خود را با توجه به تغییرات در آمریکا تنظیم می کند. این کار برای کشوری مثل ایران نه ممکن است و نه مطلوب.
? سوال می شود اگر اینطور است چرا پس دولتمردان اقدام به افزایش نرخ ارز مثلا همگام با تورم یا فرمولی شبیه به آن نمی کنند؟
? پاسخ: ساده است. پوپولیسم. به دلیل آن که مردم نرخ دلار را عزت و شرف خودشان می دانند! دولتمردان هم به دنبال جلب نظر مردم هستند. ولی مردم متوجه نیستند که با این کار اشتغال جوانانشان و صنعت داخلی اشان نابود می شود. مگرنه برای افزایش نرخ اسمی دلار پیشقدم می شدند. این همان ذات دوگانه سیاست گذاری اقتصادی است که در کتاب “اقتصاد ایران در تنگنای توسعه” که توسط نشر مرکز منتشر شده توضیح داده ایم. برای درک دیگر ابعاد پوپولیسم در سال های گذشته کتاب دکتر علی سرزعیم بنام “پوپولیسم ایرانی” هم خواندنی است.
تکمیلی/ صادق الحسینی در نشست اشتغال و عدالت اجتماعی که در وزارت کار انجام شد، با محوریت ابرچالش بیکاری و عدم امکان حل آن در دهه آتی گفت:
? پنجره جمعیتی ایران به معنای امکان زایش شغل به واسطه ورود جمعیت جوان از سال ۱۳۸۲ شروع شده و در سال ۱۴۲۲ بسته خواهد شد. این در حالیست که عراق و افغانستان به عنوان شرکای استراتژیک ایران، در سال ۱۴۲۰ باز خواهد شد که فرصت بسیار بزرگی است.
? از سال ۸۲ که پنجره جمعیتی ایران باز شده نه تنها نتوانسته ایم مانند ۱۰ سال قبل از آن شغل ایجاد کنیم بلکه خالص ایجاد شغل از ۸۴ تا سال ۹۰ تقریبا صفر بوده و این فرصت گرانبها از دست رفته است.
? در بهار ۱۳۹۶ به نسبت فصل مشابه سال قبل، حدود یک میلیون نفر به بازار کار وارد شده و این آمار در تاریخ اقتصادی ایران بی نظیر است.
? با در نظر گرفتن شرایط اقتصادی موجود حتی با رشد میانگین اقتصادی ۶ درصد نیز که سناریویی خوشبینانه است و بمعنای این است که دولت به کارآمدترین شکل کارش را انجام داده، در سال ۱۴۰۰ بیش از ۵ میلیون نفر بیکار و در سال ۱۴۰۶ حدود شش و نیم میلیون بیکار خواهیم داشت و به همین دلیل در یک دهه آتی با ابرچالش بیکاری مواجه خواهیم بود که قابل حل نیست.
? باید تمرکز دولت معطوف به ایجاد اشتغال ناقص باشد و یارانه های موجود در کشور نیز باید به سمت یارانه های مبتنی بر ایجاد شغل اختصاص یابد
? بخش کشاورزی در فلات ایران رو به افول بوده و لذا امکان ایجاد شغل بالا در این حوزه و در بخش صنعت نیز وجود ندارد و با توجه به اینکه ۷۵ درصد شغل های جدید در چند سال گذشته در بخش خدمات ایجاد شده، باید دولت در توسعه این حوزه اهتمام ویژه داشته باشد. باید زیرساختهای فناوری را بوجود آورد در این حوزه امکانهای بسیاری وجود دارد.
? وزارت کار که متولی ایجاد اشتغال شده باید در برابر سرکوب قیمتی ارز ایستادگی کرده و با این پدیده که در ۱۰ سال گذشته کمر صنعت را شکسته، مبارزه کند. چرا که افزایش نرخ ارز یکی از عوامل رقابت پذیر کردن تولید داخلی و تحریک تقاضای خارجی برای محصولات ایرانی بوده و میتواند تا حدودی از نرخ بیکاری موجود بکاهد
? ابرچالش بیکاری هیچ راه حل قطعی در دهه آتی ندارد. صرفا منابع محدود را باید برای مدیریت تبعات آن استفاده کرد.
108-رکود در عین رشد مثبت
?بررسی سومین چالش/ چرا با وجود رشد مثبت، در نگاه فعالان اقتصادی هنوز از رکود خارج نشده ایم؟/ رشد اقتصادی مثبت در زندگی مردم حس نمی شود/ موتور محرکه رشد بخش های غیرکاربر بوده است/ سرمایه گذاری و مصرف خصوصی در حال کاهش است/ بدون اصلاحات ساختاری اساسی امکان خروج از این وضعیت وجود ندارد
✔️صادق الحسینی
@Sadegh_Alhosseini
?گفتیم که ابرچالش اصلی اقتصاد ایران در دهه آتی بیکاری است و امکان حل معضل بیکاری در دهه آتی وجود ندارد، بلکه باید ابعاد مختلف این ابرچالش را مدیریت کنیم. دو چالش بزرگ اقتصاد را هم بررسی کردیم؛ نرخ بهره بالا و نرخ ارز غیرواقعی که در همین کانال در دسترس است. اما سومین چالش، رکود کسب و کارها علی رغم رشد اقتصادی مثبت بود. در ادامه به این چالش خواهم پرداخت.
1️⃣واقعیت نخست: درمان عمیق ترین رکود تورمی تاریخ ایران زمانبر است
دولت در سال 92 در حالی تغییر کرد که عمیق ترین “رکود تورمی” (stagflation) در تاریخ اقتصاد ایران بر کشور حاکم بود. رشد اقتصادی به منفی 6.8 درصد و تورم نقطه به نقطه به بیش از 40 درصد رسیده بود. رشد اقتصادی منفی با وجود تورم بالا به معنای کوچک شدن سریع اقتصاد، تخریب بنیان های اقتصادی و از بین رفتن پتانسیل رشد در آینده است. بنابراین انتظار رشد بالا و با ثبات بعد از این شوک بزرگ انتظاری غیرواقع بینانه است.
2️⃣واقعیت دوم: رشد اقتصادی از 92 تا 95 بسیار نوسان داشت
رکود تورمی از سال 90 شروع شده و در 91 تشدید شده بود. در سال 92 با تغییر دولت، روند تخریب متوقف شده بود اما همچنان تورم بالا و رشد نزدیک صفر بود. در سال 93 رشد اقتصادی مثبت شد اما در سال 94 دوباره رشد اقتصادی با محاسبه مرکز آمار نزدیک صفر و با آمار بانک مرکزی منفی شد. اما برآوردها نشان می دهد در سال 95 رشد اقتصادی به حدود 8 درصد خواهد رسید (بانک مرکزی رشد 9 ماهه با نفت را 11.6 و مرکز آمار 7.6 درصد اعلام کرده اند)
3️⃣واقعیت سوم: موتور محرکه رشد، بخش های غیرکاربر بودند
رشد حاصل شده در سال های 93 و 95 ناشی از حرکت بخش نفت (بعلت افزایش فروش بعد از برجام) و خیز دوباره صنعت خودرو بود. در سال 95 رشد بخش نفت حدود 60 درصد و رشد بخش خودرو 37 درصد بود. بعبارت دیگر حدود 73 درصد از رشد اقتصادی حدود 8 الی 10 درصدی از رشد این دو بخش بدست آمده است. رشد صنعت ساختمان و صنایع مرتبط با آن منفی و رشد بخش خدمات بسیار اندک بود. یعنی بخش هایی که نیروی کار زیادی دارند رشد مناسبی را تجربه نکردند.
4️⃣واقعیت چهارم: با وجود همه تلاش ها، سرمایه گذاری در حال کاهش است
برآوردها نشان می دهد که تشکیل سرمایه ثابت ناخالص داخلی از سال 90 نزولی بوده و این روند در این 5 سال هم ادامه پیدا کرده است. این به معنای کاهش سرمایه گذاری های انجام شده در کشور است. بطوری که حجم سرمایه گذاری انجام شده در سال 95 به سطح سال 83 سقوط کرده است. سرمایه گذاری به معنای ایجاد ظرفیت برای رشد آتی اقتصادی و افزایش مصرف در آینده است. روند کاهش سرمایه گذاری برای یک اقتصاد در حال توسعه که نیاز به افزایش ظرفیت های رشد خود دارد بسیار خطرناک و مهلک است.
5️⃣واقعیت های دیگر: مصرف خصوصی، کسب و کارهای کوچک
مصرف بخش خصوصی هم از سال 90 به این سو کاهشی است (بجز سال 93). دولت سعی کرد این کاهش را با افزایش مصرف دولتی جبران کند. این امر هرچند برون رانی (crowding out) مصرف خصوصی توسط دولت را داشت اما تقاضای کل را تحریک کرد تا رکود بیش از این عمیق نشود. از سوی دیگر صنایع متوسط و کوچک (پوشاک، مبلمان، چوبی و محصولات و ….) از رشد درآمدی متناسب با نرخ های رشد برخوردار نبوده اند و در نتیجه آسیب زیادی دیده اند.
❌نتیجه گیری و راهکار
?رشد نفتی و بخش های وابسته به آن به کل اقتصاد سرایت نکرده. سرمایه گذاری در کل اقتصاد کاهش یافته و مصرف بخش خصوصی نزولی بوده. این وضعیت نیاز به اصلاحات جدی دارد. دولت باید روی افزایش سرمایه گذاری نه با ارایه مشوق های رنگارنگ که با واقعی کردن نرخ ارز و نرخ سود که در مطالب قبلی راجع به آنها نوشته ام، اقدام کند. تا این دو متغیر واقعی نشوند، سرمایه گذاری رشد خود را از سر نمی گیرد. آرامش در فضای سیاسی و سایر اصلاحات اقتصادی هم از لزوم افزایش سرمایه گذاری است که متاسفانه یکی از ابرچالش های امروز ایران نبود انسجام داخلی است.
✔️کاهش مصرف بخش خصوصی هم با کاهش نرخ سود اندکی جبران می شود و این امر باعث افزایش تقاضای کل و خروج کل اقتصاد از رکود خواهد شد. هرچند که شاید یکی از عوارض آن ایجاد تورم باشد. در این وضعیتی که به آن دچاریم نباید از تورم ترسید. تورمی که به دلیل کاهش نرخ سود ایجاد شود در شرایط فعلی اقتصاد ایران اثرات مخرب بسیار کمتری دارد. اثرات تخریبی رکود فعلی از تورم بسیار بیشتر است.
107-برندگان و بازندگان سیاست سرکوب نرخ ارز
??برندگان و بازندگان سیاست سرکوب نرخ ارز/ واردات تنها 17 درصد تولید ناخالص داخلی ایران است/ واقعی سازی نرخ ارز یک انتخاب نیست، یک اجبار است/ عفونت (تورم) را با مسکن (سرکوب ارز) مداوا نمی کنند
?در دو مقاله گذشته درباره تعدیل نرخ ارز بر مبنای اختلاف تورم داخلی و خارجی نوشتم. گفتم نرخ واقعی دلار حدود 6200 تومان است. گفتم سرکوب نرخ ارز سبب ارزان شدن واردات و از بین رفتن صنعت کشور و نابود شدن اشتغال صنعتی شد. گفتم قاچاق و از بین رفتن صادرات از عوارض سرکوب نرخ ارز است. گفته شد که کشورهای دنیا حتی بدون داشتن تورم اقدام به کاهش ارزش پول ملی خود می کنند تا صادرات و تولید داخلی و در نتیجه اشتغال خود را افزایش دهند. اما ما برعکس عمل می کنیم. تا جایی که دلارهای نفتی اجازه می دهد، نرخ ارز را با وجود تورم بالای داخلی سرکوب می کنیم و به این وسیله به تولیدات چینی و ترک سوبسید می دهیم.
?برندگان ارز ارزان چه کسانی هستند؟
1️⃣ واردکنندگان و قاچاقچیان محترم: نرخ ارز برای یک واردکننده و برای یک قاچاقچی همه چیز است. هرچه تورم داخلی بیشتر باشد و نرخ ارز بیشتر سرکوب شود، تولیدات داخل در مقایسه با واردات او گرانتر شده و سود واردات بیشتر میشود. این گروه توانسته اند ذهن مردم را برای سرکوب نرخ ارز شکل دهند. تا جایی که ایرانی ها نرخ ارز را قدرت اقتصادی خود می دانند! در حالی که میزان صادرات و تولید ناخالص داخلی یک کشور معیار قدرت اقتصادی اوست. سرکوب ارز، پاک کردن صورت مساله نیست.
2️⃣ متقاضیان سفرهای خارجی: افرادی که زیاد سفر خارجی می روند از برندگان ارز ارزان هستند. چرا که عملا به این شکل سفرشان بسیار ارزانتر تمام می شود.
3️⃣ مصرف کنندگان کالاهای لوکس خارجی: اینها با میزان ریال کمتری می توانند دکوراسیون منزل و شیرینی های لوکس خارجی را کنار هم بچینند.
⭕️همانطور که ملاحظه می شود، برندگان همه از طبقات بالای اقتصادی هستند. به عبارت دیگر با ارز ارزان از طبقات پایین می گیریم و به طبقات بالا یارانه می دهیم. چون اگر نرخ ارز واقعی بود، برای طبقات پایین اشتغال درست می شد. اگر نرخ ارز واقعی بود برای سفر خارجی و مصرف کالای خارجی قیمت واقعی پرداخت می شد و دلارهای نفتی به حراج گذاشته نمی شد.
? چرا طبقه متوسط تصور می کند بازنده افزایش نرخ ارز است؟
?پس از نوشتن دو مقاله قبلی، انبوهی از پیامهای آتشین دریافت کردم که مدعی بودند با افزایش نرخ ارز بیچاره می شوند و همه چیز گران می شود! سعی می کنم گزاره های غلطی که درباره ضرر افزایش نرخ ارز وجود دارد را بررسی کنم:
1️⃣ ارز بالا رود همه چیز گران می شود: با افزایش نرخ ارز، قیمت کالاهای وارداتی افزایش می یابد. اما واردات رسمی کشور تنها 17 درصد کل تولید ناخالص داخلی ایران است که درصد پایینی محسوب می شود. پس اثر تورمی مستقیم افزایش نرخ ارز آنقدرها زیاد نیست. از سوی دیگر، افزایش نرخ ارز باید همراه با کاهش تعرفه های باشد که باعث می شود بسیاری از کالاها عملا افزایش قیمت مستقیمی نداشته باشند. از طرف دیگر، اگر این گزاره درست هم باشد، مثل این است که مریضی که عفونت سختی در بدنش است را بخواهیم فقط با مسکّن آرام کنیم. عفونت (تورم داخلی و سرکوب ارزی) در نهایت او را خواهد کشت!
2️⃣ نهاده های تولید داخلی، وارداتی است: این اثر تورمی غیرمستقیم افزایش نرخ ارز است. اما برآوردهای مختلف نشان می دهد آمار واقعی واردات کالاهای سرمایه ای و واسطه ای (چون واردکنندگان بسیاری از کالاهای مصرفی را برای کاهش حق گمرکی در دو دسته قبلی ثبت می کنند و یا با توجه به سرکوب ارزی، حجم واردات یا قیمت آن را بالاتر ثبت می کنند) بین 40 تا 50 درصد از کل واردات است که خود آن 17 درصد تولید ناخالص داخلی است. این اثر مهم است ولی آنقدرها که به آن پرداخته می شود تورم زا نیست.
3️⃣ افزایش سه برابری نرخ ارز در سال های 89 و 90 اثر خوبی نداشت، پس نباید ارز گران شود: این گزاره، مغالطه ای بزرگ است. اگر دکتری به مریض بگوید فلان قرض را روزی یک عدد بخور، او نخورد و بگذارد بعد از یکسال 365 قرص را در یک شب بخورد، آیا شفا پیدا می کند؟ یا از مسمومیت می میرد؟ افزایش نرخ ارز باید بصورت تدریجی ماهانه با توجه به سطح تورم انجام شود تا نه تنها ضررهایی که گفته شد ایجاد نشود بلکه از پرش های ارز هم جلوگیری شود.
4️⃣ برنده افزایش نرخ ارز، صادرکنندگان ثروت ایران (خام فروشان مثل پتروشیمی ها) هستند: این استدلال درست است، می شود برای صادرات مواد خام مالیات صادراتی گرفت. اما بخاطر اثرات جانبی اندک نظیر گیج شدن، قرصی که برای یک مریض واجب است بخورد تا عفونتی که او را می کشد مداوا شود را دور نمی ریزند! می توان عوارض جانبی را هم مداوا کرد.
106-چالش نرخ ارز (عوارض تثبیت نرخ ارز)
?? از چالش نرخ ارز ابرچالش نسازیم/ نرخ واقعی دلار 6200 تومان است/ با سرکوب قیمت دلار به تولیدکننده خارجی و به قاچاق سوبسید می دهیم/ نباید سیاست ارزی مستقل داشته باشیم/ باید قاعده سیاستی اعمال کنیم؛ نرخ ارز ماهانه متناسب با تورم تعدیل شود
?عوارض تثبیت نرخ ارز:
1️⃣ صنعت زدایی و از بین رفتن تولید داخلی و اشتغال: در مقاله قبلی به تفصیل گفته شد ولی بصورت خلاصه در شرایط تورمی تولید داخل گران می شود اما قیمت تولیدات خارجی ثابت می ماند. پس تولید خارجی به صورت مصنوعی با سوبسیدی که ما برای تثبیت نرخ ارز می دهیم از تولید داخلی ارزان تر می شود. در نتیجه صنعتگر داخلی ورشکسته شده و اشتغال از دست می رود.
2️⃣ قاچاق: برعکس آنچه معمولا مسئولان فکر می کنند، مبارزه با قاچاق، کشف آن و انهدامش و اعدام قاچاقچی نیست. ما تورم داریم، نرخ ارز را هم تثبیت می کنیم (یعنی به کالای خارجی برای ورود به ایران یارانه می دهیم) واردات سر به فلک می کشد، آنوقت برای کنترل واردات، تعرفه های بالا می گذاریم و وقتی هم که قاچاق می شود، ستادی برای مبارزه با قاچاقچیان شکل می دهیم! ایران یکی از بالاترین نرخ های تعرفه در جهان را دارد. این سیستم کار نمی کند! در مورد قاچاق یک راهکار مشخص 90 درصد حجم قاچاق کشور را کاهش خواهد داد و آن واقعی شدن و افزایش نرخ ارز است. چرا تا وقتی ما به کالای خارجی برای ورود به ایران سوبسید بدهیم و بعد تعرفه ببندیم که مثلا گرانش کنیم، طبیعی است از مرزهای غیررسمی و با فساد و رشوه برای دورزدن تعرفه وارد می شود. بعبارت دیگر، این امامزاده تعرفه، شفا نمی دهد، کور می کند!
3️⃣ از بین بردن منابع ارزی کشور: منابع ارزی کشور بسیار ارزشمند بوده و پناهی برای بحران های بزرگ است. مخصوصا برای کشوری مثل ما که وابسته به هیچ یک از ابرقدرتهای جهان نیست. با وجود تورم داخلی، تثبیت نرخ ارز یعنی استفاده از منابع ارزی حیاتی کشور برای سوبسید دادن به کالای خارجی. با این شیوه در زمان های بحران براحتی دچار فروپاشی می شویم.
4️⃣ از بین رفتن صادرات کشور: با تثبیت نرخ ارز در شرایط تورمی، عملا داریم صادراتمان را گران می کنیم. پس از بحران اوکراین، روس ها برای واردات محصولات مختلف با ایرانی مذاکره کردند. اما این مذاکرات غالبا شکست خورد. یک دلیل ساده داشت. کالاهای ما بسیار گران بود! علت غیرواقعی بودن نرخ ارز که صادرات را گران میکند.
? کشورها برای فرار از بحران ها چه می کنند؟
بازار ارز مناسب ترین بازار برای جلوگیری از انتقال بحران های اقتصادی به بخش های مختلف است. روس ها پس از ماجرای اوکراین تقریبا 50 درصد پول ملی خود را تضعیف کردند. کاری که ترک ها هم پس از بحران های این کشور از سال 2015 انجام دادند. آنها برای حفظ تولید داخلی و صادراتشان این کار را کردند!
? ما چه می کنیم؟
? ما در این 3 سال پول ملی خود را علیرغم تورم 15 درصدی سالانه و مشکلات عمده جهانی ثابت نگه داشته ایم! تورم داخلی یک بحران تمام عیار است، برای این که به صنعت و تولید کشور آسیب نزند، باید نرخ ارز همپای تورم تعدیل شود. اما نمی شود!
?در ایران، تورم به دلیل سیاست های مالی انبساطی و کسری بودجه ناشی از آن ایجاد می شود که بصورت درونزا موجب سیاست پولی انبساطی و درنتیجه تورم می شود. حال اگر ما سیاست ارزی مستقل از سیاست پولی و مالی داشته باشیم نرخ های ارز اسمی به تناسب تورم افزایش نیافته و تمام عارضه های بالا بروز می کند. بدلیل وجود ارزهای نفتی، دولت طمع این را پیدا می کند که با تثبیت نرخ ارز و با واردات، تورم داخلی را کنترل کند. غافل از این که این اقدام، اشتغال و صنعت را بصورتی خاموش نابود می کند. کسی هم اعتراض نخواهد کرد!
? راه حل چیست؟
⬅️ساده است، مثل همه جای دنیا، نباید سیاست ارزی داشته باشیم. بلکه باید قاعده سیاستی در مورد ارز اجرا کنیم. اگر می خواهیم تورم را کنترل کنیم، راهش سیاست مالی و پولی است و نه سیاست ارزی!
⬅️یکبار برای همیشه باید اعلام شود اگر سیاست مالی و پولی ما تورم زا بود، باید بدون هیچ بهانه و استثنایی نرخ ارز نیز متناسب با تورم افزایش یابد.
❌ نرخ واقعی دلار چقدر است؟
?اگر سال 80 را که نرخ ارز تقریبا به واقع نزدیک بود را سال شروع بگیریم و بخواهیم نرخ دلار را متناسب با تورم محاسبه کنیم، نرخ دلار امروز باید 6200 تومان بود. این بدان معناست که ما با منابع ارزیمان نرخ ارز را پایین آورده ایم. یعنی از بین رفتن صنعت، زیاد شدن قاچاق و از دست دادن اشتغال. آیا این سیاست منطقی است؟
?? بررسی چالش دوم/ سیاست ارزی نادرست صنعت ایران را از بین برد/ تثبیت نرخ ارز؛ سیاستی پوپولیستی که اقتصاد داخلی را نابود می کند/ با تثبیت نرخ ارز برای تولیدکننده چینی شغل درست کردیم/ سرنا را از سر گشاد آن نزنیم!
?دولت ایران به دلیل فروش نفت، بزرگترین مالک ارز در این اقتصاد است.
?استراتژی توسعه صنعتی ما همیشه جایگزینی واردات (Import substitution industrialization) بوده و با واردات ماشین آلات سنگین و وضع تعرفه های بالا سعی کردیم از صنعت داخلی حمایت کنیم. اما دولت های ایرانی راه را غلط رفته اند و سرنا را از سر گشاد آن زده اند.
?تقریبا همه دولت ها پس از سال 1350 به زبان فنی؛ “سیاست ارزی مستقل مبتنی بر سرکوب ارزی” داشته اند. یعنی بدون توجه به سیاست های مالی و پولی کشور و نوسانات نرخ ارزهای جهانی، نرخ ارز را بصورت مستقل و بر مبنای تصورات و اهداف دیگری تعیین کرده اند، مگر زمان هایی که در مخمصه افتاده اند و امکان تثبیت نرخ ارز را از دست دادند. یعنی ما نرخ ارز را افزایش نداده ایم مگر آن که مجبور شده ایم!
⏰ بررسی تاریخی روند نرخ ارز در ایران
?در دوران پس از جنگ علی رغم تورم داخلی بالا، نرخ ارز معمولا یا تقریبا ثابت بوده (افزایش سالانه زیر 6 درصد) و یا جهش داشته است (افزایش بیش از 50 درصد) به شرح زیر:
1️⃣ پس از جنگ در سال 1368 و 1369 و افزایش حدود 80 درصدی از حدود 80 تومان به حدود 140 تومان. ماشه: تقاضای داخلی پس از جنگ
2️⃣ با یک وقفه 4 ساله در 1373 و 1374 و افزایش حدود 170 درصدی از 150 تومان به حدود 400 تومان. ماشه: تحریم های نفت و گاز ایران توسط آمریکا
3️⃣ بار سوم پس از یک وقفه 4 ساله در سالهای 1377 و 1378 که قیمت ارز با حدود 80 درصد افزایش از 470 تومان به بیش از 800 تومان رسید. ماشه: کاهش شدید قیمت نفت
4️⃣ بار چهارم، پس از یک ثبات بی نظیر 12 ساله (!!) بالاخره در سال های 89 و 90 بود که قیمت ارز با حدود 290 درصد افزایش از متوسط 900 تومان به حدود 3500 تومان رسید. ماشه: این بار هم تحریمهای آمریکا
?تا سال 78 جهش ها در عرض حدود 4 سال رخ می داد و نرخ ارز را به تعادل می رساند. اما از سال 78 سیاست تثبیت با توجه به افزایش قیمت نفت به شکل بیرحمانه ای در پیش گرفته شد و 12 سال دوام آورد.
?شاخص قیمت ها در ایران از سال 1368 تا 1395 حدودا 109 برابر افزایش یافته است. امابا وجود همه این جهش ها، نرخ دلار از سال 68 تا 95 تنها حدودا 50 برابر افزایش داشته است. این یعنی ما باعث شده ایم کالای ایرانی گران شود اما کالای خارجی ارزان باقی بماند و در نتیجه تولید کننده ایرانی را نابود و واردکنندگان را سرمست کرده ایم!
⏰⏰ فرض کنیم یک کفش چرمی تبریز در سال مثلا 78 برابر 860 تومان بوده و یک کفش چرمی چینی با ک یفیت کمتر یا مشابه با کفش تبریزی هم یک دلار قیمت داشته باشد که با توجه به نرخ دلار، همین 860 تومان می شود. یعنی تولیدکننده ایرانی و چینی با هم رقابت می کنند و تولیدکننده ایرانی براحتی کالای باکیفیت خود را می فروشد. این یعنی تولید ملی و ایجاد اشتغال. حال سال 89 را در نظر بگیرید. در حالی که همان کفش چینی مثلا 1.5 دلار شده است (چون تورم در چین بسیار پایین است)، کفش ایرانی به دلیل تورم بالا قیمتش از 860 تومان به 3010 تومان افزایش یافته است. یعنی تولیدکننده کفش ایرانی با کفش های 3 هزار تومانی باید با تولیدکننده چینی با کفش های 1500 تومانی با کیفیت مشابه رقابت کند. مشخص است که این رقابت برابر نیست، تولیدکننده ایرانی نه تنها مغلوب می شود بلکه یک یا دو سال تحمل می کند و بعدش ورشکسته می شود و بعد از چند سال کل صنعت از بین می رود.
?این روایت، روایتی واقعی از وضعیت تمام صنایع ما در سالهای 78 تا 89 است. این البته کشفیات بنده نیست. این عارضه در اقتصادهای نفتی شناخته شده و به زبان فنی به آن صنعتی زدایی (deindustrialization) ناشی از بیماری هلندی (Dutch disease) می گویند.
?یعنی ما به دست خودمان و با سیاست ارزی ناصحیح، صنعت خودمان را نابود کردیم و تولید داخلی و اشتغال را از بین بردیم. همه این مصیبت ها با یک استدلال غلط (کنترل تورم خارجی) و بخاطر یک فهم و فرهنگ نادرست (فرهنگی که ارزش پول ملی را قدرت ملی می داند) سرمان آمد. بطوری که متخصصان معتقدند بعید است که صنعت کشور دیگر بتواند قامت راست کند.
?اگر تولید داخلی می خواهیم، اگر اشتغال می خواهیم، اگر صنعت مستقل و قدرتمند می خواهیم، باید این رویه غلط تغییر کند.
105-پایین آمدن آستانه تحمل اقتصاد ایران
آه از آن روز که بادت گل رعنا ببرد/ آستانه تحمل اقتصاد ایران به شدت پایین آمده است/ به فضای تخریب و تهمت پایان دهید
⬅️ روزهای ملتهب و پر فراز و نشیبی را پشت سر می گذرانیم. در این روزها در فضای ابرچالشی زندگی می کنیم. بسیاری از تمدن های بزرگ تنها با یکی از این ابرچالش ها که با آنها دست به گریبانیم، از بین رفته اند.
? کشوری در حال توسعه هستیم. یعنی کشوری که درآمد سرانه مردمانش با وجود درآمدهای نفتی حدود 5 هزار دلار است؛ درآمد سرانه عراق اندکی از ما بیشتر و درآمد سرانه ترکیه 2 برابر ماست.
? کشوری جوان هستیم. یعنی فرصت استفاده از نیروهای جوانی که آماده کارکردن هستند را داریم تا بتوانیم شکاف اقتصادی خود با کشورهای پیشرفته را جبران کنیم. اما توان ایجاد کار برای این جوانان را نداریم و این فرصت به تهدیدی بزرگ تبدیل شده است. تهدیدی که در طی 5 سال آینده به لشگری 6 میلیونی تبدیل می شود.
? کشوری هستیم که محیط زیستش به مرز بحران رسیده است. از بحران آب تا شورش خاک ابرچالش محیط زیستی ما هستند. ما در دهه های گذشته محیط زیستمان را استفاده نکردیم، مصرف کردیم و از بین بردیم. بدتر آنکه بدون این که رشد اقتصادی ایجاد کنیم، محیط زیستمان را نابود کردیم. در بهترین شرایط و در صورت مدیریت بحران های محیط زیستی، دیگر امکان خرج کردن از محیط زیست برای توسعه اقتصادی را نداریم.
? کشوری هستیم در منطقه ای پر آشوب. در زمانه ای که جنون در جهان حکم می راند و شهوت قدرت از دهان ابرقدرت های جهانی بیرون می پاشد. در منطقه ای که بزرگترین دشمن ما، بمب هسته ای دارد و همسایه نادان و مغرض، از برق دندان طلای حاکم جاهل دنیای غرب به وجد آمده است و سیاه مستی می کند و خط و نشان می کشد.
❌ اینها همه نشان می دهد آستانه تحمل این اقتصاد و این کشور بسیار پایین آمده و تحمل فشارهای بیشتر را ندارد. خب در این شرایط چه باید بکنیم؟
باید بترسیم؟ نه باید قلب هایمان را به هم نزدیک کنیم. دلهایمان را صاف کنیم. ذهن هایمان را یکی کنیم و دست به دست هم بدهیم. برنامه بریزیم، اجرا کنیم و کمک کنیم. بهترین هایمان را به میدان بیاوریم و حمایتشان کنیم تا بتوانیم نه تنها این ابرچالش ها را مدیریت کنیم بلکه قطار توسعه کشور را هم دوباره به راه بیندازیم، تا کشورمان را حفظ کنیم.
♨️ اما در این شرایط ما چه می کنیم؟
ما دقیقا برعکس عمل می کنیم! مدیران ما، سیاست سازان ما و سیاست ورزان ما به چنان جنگی مشغول شده اند که نه تنها برای همه طرف ها مغلوبه است بلکه نشان از بی خبری آنها از شرایط وخیم اقتصاد کشور دارد. (درباره 4 ابرچالش و 10 چالش اقتصادی کشور به @sadegh_Alhosseini در تلگرام مراجعه کنید)
?این فقط مختص طیف اصولگرا هم نیست. اصلاح طلبان نیز نشان داده اند که این بی تدبیری اصولگرا و اصلاح طلب نمی شناسد.
?محمد نهاوندیان در همین روزهای اخیر تحت شدیدترین حملات از سوی برخی از جریان اصلاح طلب قرار گرفت. انگار نه انگار که او شخصی است که سال ها رئیس موفق اتاق بازرگانی کشور بوده و شورای گفتگوی بخش خصوصی و دولت ابداع اوست. شخصی که نقشی مهم و گفته نشده در مذاکرات داشت و مورد وثوق شخص رئیس جمهور است!
? علی طیب نیا مورد غضب و هجوم برخی دیگر است. انگار نه انگار که جوان ترین فرد کابینه که شاید بهترین عملکرد را در تیم اقتصادی داشت و توانست تورم 43 درصدی را تک رقمی کرده و تحول بزرگی در گمرک و مالیات کشور ایجاد کند اوست. انگار نه انگار که او سالها باید به این کشور خدمت کند.
? محمدرضا عارف، به واسطه لیست شورا ها و نیز مصاحبه پسرش چنان مورد تاخت و تاز برخی گروه ها قرار می گیرد که گویی او نبود با آن سوابق علمی و اجرایی بزرگ و با کارنامه مشخص دوران اصلاحات. انگار نه انگار که عارف یکی از کاندیداهای اصلاح طلبان در 92 بود.
⏰نجفی، زنگنه، الویری، ظریف، قاضی زاده هاشمی، علی ربیعی، محمدرضا نعمت زاده، صالحی امیری، عباس آخوندی، علی لاریجانی، سید کامل تقوی نژاد و بسیاری دیگر فرزندان ایرانند که برایشان هزینه های زیادی داده ایم تا به اینجا رسیده اند. آنها سرمایه های ما هستند. هیچ کس با سرمایه هایش چنین نمی کند.
?? اگر اقتصاد ایران را به باغی تشبیه کنیم باید گفت در این وانفسا که ابرچالش ها اجازه کاشت گل و گیاه جدیدی را نمی دهد و چالش ها چون گله رها شده در باغ درحال از بین بردن درختان و گیاهان هستند، این گونه فضای تخریب و تهمت چون آفتی جان سوز و ریشه گداز به جان کل باغ افتاده و عنقریب است که باغمان را بیابان کند.
?? به فکر ایران باشیم و نگذاریم این سخن حافظ مصداق حالمان شود که باغبانا ز خزان بی خبرت می بینم/ آه از آن روز که بادت گل رعنا ببرد/ به جای آفت، باغبان باغ اقتصاد کشور باشیم.
104-نقشه اقتصادی
نقشه اکونومیست از نبردهای سوریه و عراق/ کار داعش در عراق تمام است. در سوریه پیشرفتهای بزرگی حاصل شده/ ترامپ دنبال روشن کردن شعله های آتشی است که معلوم نیست دامن چه کسی را خواهد گرفت
صادق الحسینی
♨️این راز حملات این روزهای آمریکا و اسرائیل به ارتش سوریه است. چرا که آمریکا بخصوص آمریکای ترامپ نمی خواهد جنگ حداقل در این مقطع و با برد ایران و روسیه تمام شود.
?استراتژی ترامپ، ادامه درگیری ها و ایجاد یک نقطه منازعه کانونی و پایدار در منطقه به منظور حفط امنیت اسرائیل و تحلیل بردن توان نیروهای رادیکال اسلامی و نیز ایجاد هزینه مضاعف برای ایران و روسیه است.
♨️بعید است ترامپ به این سادگی ها حاضر باشد ماجرای داعش با سربلندی ایران و روسیه تمام شود.
?از سوی دیگر اما اردوغان به عنوان بازیگری که در چند مقطع اجازه نداد تا مذاکرات صلح بین قدرت های منطقه ای و بین المللی و طرف های درگیر به سرانجام برسد، حالا دیگر نقش مخرب بازی نخواهد کرد. به نظر می رسد آن بازی های اردوغان مصرف داخلی داشت تا شعله جنگ را زنده نگاه دارد تا روز انتخابات تغییر قانون اساسی و موفق هم شد. حالا او به سوریه ای با ثبات تر نیاز دارد تا بتواند ترکیه ای باثبات تر داشته باشد. اما او دیگر بازیگر اصلی نیست. چرا که ترامپ به جای اوباما نشسته و می خواهد خودش زمین بازی و زمان اتمام آن را تعیین کند.
?? باید نشست و دید قدم بعدی آمریکا و مابقی بازیگران چیست؟ آمریکا می خواهد آتش جنگ را مشتعل کند. باید دید بازی ایران و روسیه و ترکیه چه خواهد بود. ولی شرایط منطقه بسیار حساس و خطرناک است. شاید ترامپ ناخواسته شعله های آتشی بزرگتر را روشن کند. آتشی که زبانه های آن قابل مهار نباشد…
103-عبور از بحران بانکی
? ? عبور از بحران بانکی در 9 حرکت/ کاتولیک تر از پاپ نباشیم/اوراق سازی بدهی ها و عملیات بازار باز در صدر اقدامات
?تحلیلی از صادق الحسینی
?در یادداشت قبلی از بدهی دولت به بانکها، بدهی دولت به پیمانکاران و قفل شدگی دارایی های ملکی بانکها گفتم که باعث ایجاد بحران بانکی شده است. متاسفانه برخی از مسئولان و اقتصاددانان ما بعضی وقت ها کاتولیک تر از پاپ می شوند! مثلا وقتی تقریبا تمام اقتصاددانان مطرح جهان در برخورد فعالانه بانک مرکزی با بحرانهای بانکی اتفاق نظر دارند و به جد این دخالتها را انجام می دهند، برخی مسئولان بانک مرکزی ما به دلیل اعتقاد به عدم دخالت دولت، چندان به این اجماع جهانی اقتصاددانان معتقد نیستند!
✔️در یادداشتهایی که هفته آتی درباره چالش رکود و چالش بودجه در ایران خواهم نوشت، توضیح میدهم که ما نرخ تورم را عملا با بالا نگاه داشتن نرخ سود و در نتیجه کاهش سرمایه گذاری که به کاهش تقاضا منجر میشود، توانستیم یک رقمی کنیم. ادامه این روند به معنای کوچک شدن اقتصاد در آینده در یک اقتصاد در حال توسعه است که بسیار خطرناک و از عوامل فروپاشی است. بنابراین به هیچ وجه نباید سیاست بالا نگاه داشتن نرخ سود ادامه پیدا کند.
??اما برای حل بحران بانکی چه باید کرد؟
1️⃣ بدون تعلل، تمام بدهی دولت به بانکها ظرف 6 ماه به اوراق قرضه تبدیل و به بانکها ارایه شود تا امکان عملیات بازار باز بوجود بیاید(عملیات شماره 2 را ببینید) . دیگر زمان افزایش سرمایه بانکها از محل این اوراق را از دست داده ایم.
2️⃣ تمام بدهی دولت به پیمانکاران که به هر دلیلی امکان پرداخت نقد ندارد، ظرف 3 ماه تبدیل به اوراق قرضه دولتی شده و توسط دولت به جامعه عرضه شود نه به طلبکاران! اگر اوراق توسط مردم خریداری شد پول آن به پیمانکاران پرداخت شود. اگر اوراق خریداری نشد، بانک مرکزی مستقیما اوراق را خریداری کرده و دولت کلیه بدهی خود به پیمانکاران را بپردازد. شیوه کنونی اوراق سازی بدهی ها غلط است. پیمانکاران، برخی از انواع اوراق را تا 40 درصد پایین تر در بازار به فروش می رسانند و این ظلم بزرگی است که صرفا به پیمانکار ضربه می زند و برای سیاستگذار تفاوتی ندارد.
3️⃣ بانک مرکزی، عملیات بازار باز (OMO) را بصورت فعالانه انجام دهد. فدرال رزرو هم پس از سقوط لمان برادرز، عملیات بازار باز را در صدر اقدامات خود قرار داد. در این فرآیند، انواع اوراق دولتی که در بندهای یک و دو به بانک ها داده شده، قابل مبادله با بانک مرکزی و در بازار بین بانکی خواهد بود.
4️⃣ دخالت فعالانه بانک مرکزی در بازار بین بانکی و کاهش اعلام شده، مداوم و ماهانه نرخ بین بانکی و نرخ تنزیل (نرخ هایی که در آن بانکها به یکدیگر و بانک مرکزی به بانکها وام میدهد) بطوری که این نرخ ظرف مدت 9 ماه اندکی (2 درصد) بالاتر از تورم قرار گیرد. با این کار نقدینگی بانک ها افزایش یافته و رقابت برای نرخ های سود بالا از بین میرود و از این تعادل بد خلاص می شویم. این کاری است که فدرال رزرو در بحران 2008 آمریکا انجام داد. بطوریکه این نرخ (Federal funds rate) را ظرف مدت 7 ماه از 5.25% به 2% و نرخ بهره را از 5.75% به 2.25% رساند.
5️⃣ ابزار ریپوی اسلامی (توافق بازخرید) که به تازگی توسعه داده شده با سرعت و جدیت مورد استفاده قرار گیرد تا نرخ بهره بین بانکی کاهش بیشتری یابد. فدرال رزرو حتی ابزارهای جدیدی را در بحران بانکی 2008 برای وام دهی مستقیم بانک مرکزی به بانک ها ابداع کرد که می توان استفاده کرد. (بحثی فنی و خارج از حوصله یادداشت با مخاطب عمومی است)
6️⃣ بانک مرکزی، اقدام به خرید سهمی از املاک و مستغلات برخی بانک ها که داراییشان در مسکن قفل شده، کرده و بدهی آنها در بازار بین بانکی را به این شکل تسویه کند. البته این راهکار قطعا باید با مکانیسمی که دیگر حق سرمایه گذاری در مسکن را به آن بانک نمی دهد همراه باشد تا از کژمنشی جلوگیری شود.
7️⃣ باید برای سرمایه گذاری در بازار بورس جذابیت ایجاد کرد. برخی ارایه وام های رهنی به میزان 80 درصد ارزش ملک را هم پیشنهاد میدهند ولی بنظر میرسد بازار مسکن در دام اضافه عرضه گرفتار است. یادمان باشد، پول از بانک خارج نمیشود تا مثلا به بورس یا مسکن برود! پول تنها بین حسابهای بلندمدت و جاری در حرکت است. با این اقدام، سپرده های با نرخهای بالای 20 درصد به حساب جاری با نرخهای بسیار پایین میرود و هزینه پول بانک کاهش می یابد.
8️⃣ اگر راهکارهای بالا جواب نداد؛ در حال حاضر، کمتر از نیم درصد سپردهها، بیش از 45 درصد سپردههای بانکی را به لحاظ مبلغ شامل می شود. اگر مشکلات جدی شد، روی این سپرده ها که معمولا نهادی هستند تمرکز صورت پذیرد.
9️⃣ اجازه تقسیم سود از بانک ها برای رسیدن به کفایت سرمایه مناسب گرفته شود.
بحران بانکی، اولین چالش خطرناک اقتصادی که باید در دستور کار قرار گیرد/ بحران بانکی و چالش نرخ سود بالا چگونه شکل گرفت؟/ 3 لخته خونی که سیستم خون رسانی اقتصاد ایران را مختل کرد/ تیم اقتصادی ناهماهنگ فرصت حل بحران را از بین برد
❌ تحلیلی از صادق الحسینی
? بانک ها را شاید بتوان به دستگاه خون رسانی بدن تشبیه کرد. قلب و رگ هایی که خون را در بدن اقتصاد پمپاژ می کنند. اگر سیستم گردش خون در بدن دچار هر گونه اختلالی شود یا خون ریزی اتفاق بیفتد، حیات آن بدن با چالش جدی مواجه می شود. این در اقتصاد هم صادق است. اگر بانک ها دچار اختلال سیستماتیک شوند، کل نظام سیاسی-اقتصادی کشور با چالش جدی مواجه می شود و دولتها و نظام های سیاسی براحتی سرنگون می شوند. برای همین کشورها بسیار به بحرانهای بانکی حساس هستند. دستگاه خون رسانی اقتصاد ایران برای 4 دهه است که مشکلات جدی دارد. اما از سال 90 و با جدی شدن تحریم ها مشکلات این سیستم بیش از پیش عیان شد و میزان آسیب پذیر بودن این سیستم به چشم آمد.
♨️به لحاظ تاریخی، بعد از سال 1352، سیاست های مالی انبساطی (به زبان آدمیزاد یعنی همان افزایش سالانه بودجه دولت) سیاست غالب در اقتصاد کشور بوده است. زمانی که قیمت نفت بالاست، هزینه این انبساط از ارزهای بادآورده نفتی تامین می شود. اما با کاهش قیمت نفت، بودجه دولت نمی تواند کاهش پیدا کند! چرا که به بالا چسبندگی دارد. در نتیجه دولت ها مجبور می شدند از بانک مرکزی استقراض کنند. نتیجه این استقراض هم تورم بود. در دولت دوم اصلاحات، استقراض از بانک مرکزی ممنوع شد. اما فکری برای از بین بردن ریشه اصلی و جوشان این دور باطل (بودجه های انبساطی) نشد. در نتیجه دولتها به جای استقراض از بانک مرکزی روی به استقراض از بانک ها آوردند!
1️⃣ اولین لخته خونی: بدهی دولت
این راحتتر هم بود! در دولت مهرورزی، با توجه به افزایش شدید بودجه های سالانه، استقراض پنهان از بانک ها مد شد. دولت ها هم که معمولا عادت ندارند بدهی خود را به بانک ها پس بدهند خصوصا هنگامی که مدیران عامل این بانک ها را خودشان منصوب می کنند! این روند در تمام این سال ها ادامه پیدا کرد. هم اکنون بدهی دولت به بانک ها حدود 130 تا 150 هزار میلیارد تومان است. (یعنی 11 تا 13 درصد کل سپرده ها)
2️⃣ دومین لخته: مطالبات معوق
از سوی دیگر، با اوج گرفتن تحریم ها در سال 90 و کاهش قیمت نفت از سال 93، درآمد ارزی دولت به شدت افت کرد. بطوری که درآمد ارزی 110 میلیارد دلاری در سال 89 به حدود 25 میلیارد دلار در سال 94 رسید. پس دولت بعنوان بزرگترین کارفرما در اقتصاد ایران، نتوانست مطالبات پیمانکاران خود را پرداخت کند. در نتیجه پیمانکاران مجبور شدند بیشتر و بیشتر از بانک ها وام بگیرند. طبیعتا بسیاری از این وام ها نکول شدند و مطالبات معوق بانک ها حدودا 4 برابر شد و به چیزی حدود 80 تا 130 هزار میلیارد تومان رسید. (یعنی حدود 7 تا 11 درصد سپرده ها)
3️⃣ سومین لخته: رکود مسکن
از سمت دیگر، با توجه به تجربه 4 دهه گذشته، امن ترین سرمایه گذاری برای بانک ها سرمایه گذاری در بخش مسکن بود. به همین جهت بانک ها بخش مهمی از منابع خود (حدود 120 تا 150 هزار میلیارد تومان یعنی 10 تا 12 درصد سپرده ها) را در بخش مسکن سرمایه گذاری کردند. پس از آغاز رکود مسکن از سال 92، نه تنها ارزش دارایی بانک ها کاهش پیدا کرد، بلکه میزان نقدشوندگی این منابع نیز به شدت افت کرد.
⏰این سه لخته و انجماد در بخش دارایی های بانک ها می توانست هستی نظام اقتصادی کشور را به باد دهد.
?در این شرایط بانک ها چه کردند؟
بانک ها برای عقب انداختن بحران همه کار کردند. اما برای حل آن هیچ کاری نکردند. آنها اقدام به رقابت بر سر نرخ سود بانکی کردند. بطوری که بدترین بانک ها بالاترین نرخ ها را ارایه می دادند و بدون وجود سیستم رتبه بندی، منابع به سمت بدترین بانک ها سوق داده شد. متاسفانه بانک مرکزی در این زمینه منفعل عمل کرد.
?در چنین شرایطی، دولت یازدهم بانک های کشور را تحویل گرفت. دولت در مهار بحران تا حدودی موفق بود، اما نتوانست کاری برای ریشه های بحران بکند و بحران بزرگتر شد. دلیل این ناتوانی علاوه بر شرایط ویژه کشور در این 4 سال به ناهماهنگی تیم اقتصادی نیز برمی گردد. در حالی که مسعود نیلی به عنوان استراتژیست اقتصادی دولت با علی طیب نیا، وزیر اقتصاد در شیوه اصلاح نظام بانکی هم نظر بودند اما بانک مرکزی و سازمان برنامه دیدگاه های متفاوتی داشتند. در سال 95 هم انتخابات 96 اجازه اصلاحات عمیق به سیاستگذار نمی داد. حال که انتخابات تمام شده، وقت عمل است.
102-از چالشهای به ابرچالشها
?از ابرچالش ها به چالش ها/ایران دیگر فرصتی ندارد/ راه سخت دولت دوازدهم در اصلاح اقتصادی/۱۰ چالش بزرگ اقتصادی و ۱۰ جراحی تاریخی که این دولت باید انجام دهد
تحلیلی از صادق الحسینی
?پس از یادداشت ۳+۱ ابرچالش کشور(بیکاری، محیط زیست، شرایط بین الملل و شکافهای داخلی) که اشاره کردم امکان حل این ابرچالش ها دیگر وجود ندارد و باید به فکر مدیریت آنها بود. در این فرصت بصورت مختصر ۱۰ چالش اقتصاد ایران را به تصویر می کشم و در یادداشتهای آینده راه حل این چالش ها را بررسی خواهیم کرد.
?111 سال از شروع تحول خواهی ایرانیان در مشروطه گذشته است. در این مسیر پر فراز و نشیب سالهای سخت، این سرزمین کهن، چندین و چند جنگ به خصوص دو جنگ بزرگ و اشغال بخشی از خاک کشور، دو تحریم بزرگ جهانی، از دست رفتن برخی از مناطق کشور و کوچک تر شدن سرزمین اصلی ایران را تجربه کرده است. دو سلسله پادشاهی و یک انقلاب بزرگ در این سالها وجود داشته اند. انقلابی که در آستانه 40 سالگی است. انقلابی که ابرقدرت های خارجی از روز اول کمر به از بین بردن آن بسته بودند اما کاری از پیش نبردند. ولی در این آستانه و با اشتباهاتی که خود ما کرده ایم، دوباره چشم طمع تیز کرده اند.
?در 12 سال گذشته، اشتباهات زیادی انجام شد. این اشتباهات در سال های 84 تا 90 در زیر هجوم مه آلود درآمدهای بادآورده نفتی پنهان شدند و با اولین تحریم خارجی ناگهان خود را چون کوه یخی از ابرچالش ها و چالش ها به رخ کشیدند. با بحرانی شدن شرایط پس از سال 90، زندگی مردم به صورت مستقیم تحت تاثیر قرار گرفت. اشتغال خالص منفی شد، تورم به 34 درصد رسید و رشد اقتصادی کشور برای دو سال پیاپی به زیر صفر رسید.
♨️در سال 92 مردم به کسی رای دادند که از او انتظار داشتند تا این سیر قهقرایی را متوقف کند. مسیری که در آن هر روز قیمت ها زیاد می شد، کره و شیر خشک و دارو نایاب شده بود و فروش نفت ایران هر روز کاهش می یافت. حسن روحانی در 4 سال نخست موفق شد تا هم صادرات نفت کشور را برگرداند، هم تورم را کنترل کند، هم رشد اقتصادی را مثبت سازد و مهمتر از همه آرامش و ثبات را به زندگی مردم بازگرداند.
?بخاطر همین ثبات و جلوگیری از سیر قهقرایی بود که مردم دوباره با رایی بالا حسن روحانی را در سال ۹۶ انتخاب کردند و به دیگران نه گفتند. این یعنی مردم به روحانی امیدوار شده اند. امیدوار شده اند که می تواند زندگی روزمره مردم را با وجود همه سختی ها هرچند کوچک و اندک بهبود دهد.
?ایران دیگر فرصتی ندارد. سال های پایانی قرن شمسی را می گذرانیم. شرایط بین المللی و منطقه ای به گونه ای است که اگر نتوانیم بحران های داخلی امان را سریعتر سر و سامان دهیم و تار و پود در هم تنیده چالش ها و ابرچالش ها را از هم باز کنیم، شاید دیگر فرصتی برای هیچ کس نباشد که بخواهد کاری بکند. ایران بحرانی ترین شرایط خود بعد از جنگ جهانی دوم را می گذراند.
? ایران را که هویتی به درازنای تاریخ دارد دریابیم. اختلافات داخلی، حزبی، جناحی و شخصی را کنار بگذاریم و دست به دست هم دهیم برای حل چالش ها و برای مدیریت ابرچالش ها. بدون انسجام عقلای قوم و گرفتن بازی از دست تندروها، امیدی برای موفقیت دولت و در نتیجه برای جلوگیری از سیر قهقرایی که از سال ۹۰ آغاز شده و در حال بلعیدن کشور است وجود ندارد.
?گذشته از انسجام داخلی، آچار سه گوش اقتصاد ایران یعنی وزارت اقتصاد، سازمان برنامه و بانک مرکزی باید هماهنگ چیده شوند و هماهنگ کار کنند. با وجود این اختلاف ها در تیم اقتصادی، امکان مدیریت ابر چالش ها و حل چالش های اقتصادی کشور وجود ندارد.
♨️♨️اگر ابرچالش بیکاری را کنار بگذاریم. در نگاه من 10 چالش اصلی اقتصادی کشور که با تدبیر و تلاش دولت و تیم اقتصادی و با همراهی همه قابل حل شدن هستند به ترتیب اهمیت عبارتند از:
1- بحران بانکی و نرخ سود بالا و در نتیجه کاهش شدید سرمایه گذاری
2- واقعی نبودن نرخ ارز و صنعتی زدایی ناشی از آن
3- چالش کسادی در کسب و کارها علی رغم رشد اقتصادی مثبت
4- بسته بودن فضای کسب و کار و دخالت های دولتی
5- چالش ناکارآمدی سیستم دولتی و اتخاذ سیاست های مالی غیراصولی
6- وضعیت بحرانی صندوق های بازنشستگی و بحران بیمه
7- بحران فساد سیستمی
8- چالش پرداخت یارانه به کل جمعیت کشور
9- مشکلات سیستم مالیاتی در شناخت و مالیات گیری صحیح
10- چالش قیمت گذاری نادرست کالاهای اساسی به خصوص انرژی
101-ترامپ، فیلم های مستهجن، عربستان و کوبا
? آقای ترامپ گفته اند: تمام توافقات دولت اوباما با دولت کوبا را لغو خواهد کرد. تا اینجا فقط نشانه ای از سیاست های ناپخته ترامپ و مثلا تعریف کردن زمین بازی توسط اوست. قضیه وقتی جالب و ترسناک می شود که ایشان دلیل لغو یکجانبه این توافق را بیان می کند: “تا زمانی که تمام زندانیان سیاسی آزاد نشوند، تحریمها را برنمیدارم… باید انتخابات آزاد در کوبا با حضور ناظران بینالمللی برگزار شود.”
?کسی نیست از ایشان بپرسد نظرشان راجع به عربستان سعودی چیست؟ اگر ارزش های امریکایی شاخص تصمیم گیری در مورد ارتباط یا عدم ارتباط با کشورهاست، امریکا قبل از هر کشور دیگر باید با سعودی قطع رابطه کند و تحریم های سنگین علیه آنها وضع کند.
?البته هرچند عربستان انتخابات آزاد برگزار نمی کند و حق رای و رانندگی به زنان نمی دهد و تروریسم وهابی را در جهان پخش می کند و هزاران هرچند دیگر، اما در عوض مخالفان سیاسی را به زندان نمی اندازد، آنها را می کشد!
?به نظر می رسد نظر آقای ترامپ درباره کشورهای جهان همانند نظرش راجع به زنان است که قبل از انتخابات ریاست جمهوری و در کارزار انتخاباتی رسوایی آفرید! …. جهان نیاز دارد که ایشان کمتر فیلمهای مستهجن ببیند!
100-کارتونیزه شدن دنیای عربی تحت رهبری عربستان/ روش قطر چه بود که عربستان را عصبانی کرد؟/ایران چه بهره برداری می تواند بکند؟
? تحلیلی از صادق الحسینی
?اختلاف میان عربستان و قطر پس از هک و انتشار سخنان امیر قطر، شیخ تمیم بن حمد آل ثانی، بالا گرفت که وی از ایران، حماس، حزب الله و البته اسرائیل حمایت کرده و می گفت که دونالد ترامپ در قدرت باقی نخواهد ماند. البته دولت قطر این سخنان را تکذیب کرد، اما علی رغم این تکذیبیه، العربیه عربستان و اسکای نیوز امارات به پخش کردن این فایل پرداختند و جنگی رسانه ای با قطر به راه انداختند.
?از سوی دیگر، ایمیل سفیر امارات در آمریکا هم هک شد و نشان داد که او لابی های زیادی علیه قطر و کویت در آمریکا انجام داده است.
?واکنش عربستان و حامیانش به قطر بسیار عجیب و غیرقابل باور بود. شاید هیچ تحلیل گری دیروز چنین واکنشی را از سوی عربستان پیش بینی نمی کرد. این واکنش بیش از پیش نشان می دهد که حکام عربستان منطقه و جهان را کارتونیزه می بینند. نگاهی که در نهایت خاورمیانه و خود عربستان قربانیان اصلی آن خواهند بود.
?این گونه واکنش ها از سوی عربستان البته جدید نبود، در مارچ 2014 نیز عربستان، بحرین و امارات بدلیل آنچه دخالت قطر در امور داخلی اشان نامیدند، سفیرانشان را از قطر فراخواندند. در همان زمان، عربستان قطر را به بستن تمام راه های هوایی و زمینی و دریایی تهدید کرده بود. 8 ماه زمان لازم بود تا این کشورها دوباره سفیرانشان را به قطر بازگردانند.
?ریشه اختلاف عربستان و قطر چیست؟
?قطر و عربستان پس از شروع بهار عربی روی اسب های متفاوتی شرط بندی کردند. قطر منابع زیادی روی اخوان المسلمین در سراسر خاورمیانه و شمال آفریقا صرف کرده بود اما عربستان اخوان المسلمین را یک خطر برای مشروعیت خود در جهان عرب می دید و مخالفان اخوان را در جهان عرب تقویت می کرد، مخالفانی از دو سر طیف؛ سلفی ها و سکولارها. در مصر، سوریه، فلسطین و حتی یمن این اختلافات بصورتی عریان خود را نشان داد. در مصر، مرسی مورد حمایت اخوان، ترکیه و قطر برکنار و به جرم ارتباط با قطر به حبس ابد محکوم شد؛ در سوریه افراد وابسته به قطر در ائتلاف علیه داعش منزوی شده و کنار گذاشته شدند؛ در فلسطین، قطر ارتباط نزدیکی با حماس برقرار کرد و همزمان عربستان به سمت فتح چرخید و بالاخره در مساله یمن هم هرچند قطر عضوی از ائتلاف عربستان است، اما همیشه ساز مخالف زده و مقامات عربستانی حتی قطر را به حمایت از حوثی ها متهم می کنند!
?ایران کجای این بازی است؟
?اگر عمان را کنار بگذاریم، روابط ایران با قطر را می توان بهترین و نزدیکترین روابط با یک کشور عربی عضو GCC دانست. بطوری که قطر همواره ایران را بخشی از راه حل منطقه می دانسته و بارها بر این تاکید کرده، همانطور که در سخنرانی هک شده نیز این نکته گفته شده است. بطوری که قطر و ایران در سال 2010 توافقنامه همکاری برای تقویت امنیت و علیه تروریسم امضا کردند. در سال 2008 قطر تنها کشور عضو شورای امنیت سازمان ملل بود که به قطعنامه ظالمانه 1969 که ایران را بخاطر غنی سازی تحریم می کرد رای منفی داد، قطعنامه ای که چین و روسیه به آن رای مثبت داده بودند. همچینین اولین کشور عربی که از برجام حمایت کرد و اعلام کرد برجام منطقه را امن تر خواهد کرد قطر بود. پس از پیروزی دکتر روحانی نیز امیر قطر 2 بار به او زنگ زده و با رئیس جمهور ایران صحبت کرده است.
?قطر در تمام این مدت به اصطلاح رایج سعی کرده بود هم از توبره بخورد و هم از آخور. امیر جوان قطر سعی داشته هم روابط با تهران را حفظ کند و هم روابط با عربستان را. اما به نظر می رسد کاسه صبر حاکمان عجول و کم تجربه عربستان به سر آمده و دیگر حاضر نیستند این وضعیت را تحمل کنند. آنها قطری می خواهند که همانند سودان و امارات و بحرین کاملا نقش پیرو را بازی کند. تهدیدهای لفظی قطر را مجبور به پیروی از این راه نکرد، باید دید این تهدید عملی که بسیار جدی است و امنیت ملی قطر را حتی در عرصه اقتصادی با چالش های بزرگ مواجه خواهد کرد، باعث تغییر روش قطر خواهد شد و یا اثر معکوس داشته و باعث نزدیک شدن قطر به ایران می شود.
??آن چیز که قطعی است، این واقعیت است که ایران نباید حمایت ظاهری جدی از قطر بکند که به ضرر قطر در دنیای عرب تمام خواهد شد. اما سیاست تفرقه انگیزی در میان اعراب، بهترین استراتژی برای ایران در دنیای پرآشوب خاورمیانه است. حرف های زیبا و ایده آلیستی همانند بهبود روابط با عربستان و جلوگیری از بازی استکبار برای اختلاف میان مسلمانان، جز کارتونی دیدن سیاست منطقه نیست. منافع ملی ایران و منافع شیعیان در منطقه باید سنگ بنای سیاست ایران در خاورمیانه جدید باشد.
1 دیدگاه. دیدگاه خود را ثبت کنید
[…] مجموعه مطالب صادق الحسینی (سواد مالی) […]