حدود یک ماه گذشت. تقریبا تمام شبها تا به سحر بیدار بودم و شب زنده داری کردم. کتاب در تقدیر آهستگی را به میانه راه رساندم و منتظری تحولی عمیق هستم. فردا نماز عید سعید را در مصلی امام خمینی خواهیم خواند. تا آنجا را پیاده قدم خواهم زد و به تک تک گامهایم فکر. زمان میگذرد و ما در بسته ای که برای خود ساخته ایم تقلا میکنیم و هنگامی که از بسته خود رهانیده شده و به بسته دیگر میرویم باز تقلا میکنیم و از تقلاهای بسته پیش آنقدر به خاطر داریم که هستیم.