دفاع شریف
اثر لیدن فراست به پدیده ای می گویند که قطرات آب روی صفحه داغ آهنی بالا و پایین می پرند و سرعت تبخیرشان کمتر از آن چیزی است که باید باشد یا بهتر است بگوییم مقاومت قطره های آب در برابر حرارت کمی بیشتر از حد معمول است؟ اما چرا؟
شلوغ ترین، بی برنامه ترین، جذاب ترین، شیک ترین و به یاد ماندنی ترین لحظات را سپری میکنم. در هر لحظه، اتفاق و تصمیم جدیدی در انتظار من است. از آپلود مدارک در سایت دانشگاه، از مصدوم شدن کارمندان و اتفاقات ناگوار برای خانواده هایشان و تعطیل شدن پروسه های اداری، گرانی اجناس، تقلا برای گرفتن پروژه های مختلف تا درخواستهای مختلف اطرافیان و صدها مسئله ریز و درشت دیگر که مثل برگهای درخت مرا در بر گرفته است.
وقتی حرارت به قطره آب میرسد، یک لایه بخار در اطراف آن تشکیل می شود. این لایه های بخار آب، عایقی برای رسیدن حرارت به لایه های عمیق تر قطره آب می شوند و این موضوع سبب میشود که قطره آب کمی بیشتر روی صفحه داغ آهنی بماند.
حس و حال یک قطره آب را روی صفحه داغ بنگرید. در انبوه کارها، بی برنامگی ها، با یک تسبیح در دست، به کارمندی بنگری که اول صبح، مادری را که از شهرستان برای ثبت نام فرزندش آمده است، تکریم میکند. رفتاری که از یک کارمند که با انبوه مراجعین با آی کیوهای مختلف رو به رو است، بعید است. یک لیوان چایی داغ، همراه با خرمایی که خود از خانه آورده است به زن با لهجه کرمانی با پوستی کمی چروکیده و در آفتاب سوخته تعارف میکند. از او میخواهد که روی مبل بنشیند تا کارهای فرزندش را برای ثبت نام در فاصله خوردن چایی انجام دهد. کارمند، در یک آهستگی مطلق لبخند می زند. انگار این زن برای او تمام ویژگی های کاریزماتیک را دارد.
قطره آب میتواند روی لایه های بخار داغ بنشیند. گریه کند و گریه هایش را به لایه های بخار اضافه کند. میتواند روی لایه بخار پشتک بزند. شادی کند. عرق بریزد و عرقهایش را به لایه های بخار اضافه کند. هر دو، دو انتخاب و نگرش متفاوتند.
از پارسال تا به حال، در میان انبوه کارها، یکی از دغدغه های اصلی من دفاع شریف بود. از پایان نامه (رساله) تا پاورپوینت و مقدمه چینی و پذیرایی همه به من مربوط میشد. یک جورچین به تمام معنا. یک چیزی فراتر از تکلیف. امروز نتیجه آن کارها مشخص شد. مادرش دعا میکرد. جاهای خالی زیادی در جلسه دفاع احساس میشد. یک غربالگری اساسی برای انتخاب همراهان و یاوران اتفاق افتاده بود. زمان خواهد گذشت و همه چیز روشن خواهد گشت.
دوباره مثل سال 91، جمله ها و بندهایی را کنارهم می نشانم که برای فهم و درک آنها نیاز به قوه تخیل یا اطلاع و حضور در ماجراهایی است که اتفاق افتاده است. تمام این ها ثبت میشوند تا روزی یادآور شوند. شاید کسی از خودش بپرسد شریف کیست؟ چه نسبتی با من داشت؟ لیدن فراست چیست؟ چه ربطی به تسبیح دارد؟ کارمند مسئول ثبت نام، کار خیری کرده است اما چرا تبخیر شدن قطره آب این قدر مهم شده است؟
شاید هر قطره ای که تبخیر شود، برود بالا. شاید ابری شود. شاید در بارانی ببارد. روی برگی بنشیند که گل خواهد داد. شاید عمر گل کوتاه باشد. شاید گل از قول مارکز بگوید که زندگی چیزی نیست جز خاطره. خاطراتی که به یاد می سپاریم تا تعریف کنیم. شلوغ ترین، بی برنامه ترین، جذاب ترین، شیک ترین و به یاد ماندنی ترین لحظات را به ذهن میسپارم. مثل قطره آب روی صفحه داغ آهنی، روی لایه های بخار آب تبخیر شده پشتک میزنم و به کارمندی مینگرم که برای زنی با شخصیت کاریزما چایی میریزد و ثبت نام فرزندش را انجام میدهد.
1 دیدگاه. دیدگاه خود را ثبت کنید
[…] این سوال را پرسید، چه میشود کرد؟ دکتر مرادی که داستان دفاع شریف را خوانده بود، سوال میکرد داستان آن قطره چه بود؟ لیدن […]