

دختری که دلش شوهر میخواست! انتخاب این عنوان کار ساده ای نبود! چون اگر کاملا 100 درصد هم دختری دلش شوهر بخواهد، نباید به صورت خیلی خیلی مستقیم آن را مطرح کرد. اما چرا نباید؟ آن قدر که راجع به عنوان “دختری که دلش شوهر میخواست” بحث هست راجع به “پسری که دلش زن میخواهد” بحث نیست.
واکاوی و بررسی شکل گیری بحث شوهر خواستن یا زن خواستن، نکات متعددی را در ذهن روشن میکند. زرد بودن این عنوان، به ما تفاوتهای بین زن و مرد را القا میکند و اینکه در طول تاریخ این موضوع در مِمها (ژنهای رفتاری) جای گرفته است که مرد نیاز را مطرح میکند و زن ناز میکند. بنابراین اگر زنی عنوان کند که دلش شوهر میخواهد مقبوح و مذموم است در حالی که بررسی دقیقتر، نیاز به همدم و همراه میتواند برای هر جنس، در هر سن و سالی وجود داشته باشد.
فرهنگ یعنی مجموعه الگوهای شناخته شده ای که در رفتارها و جلوه های اجتماعی متجلی میشود. هر فرهنگ با فرهنگ دیگر به دلیل شرایط تاریخی، جغرافیایی و بسیاری عوامل دیگر متفاوت است. به نظرم در فرهنگ ما ایران عنوان “دختری که دلش شوهر میخواست” به این دلیل بیشتر مورد توجه قرار میگیرد که نیاز از ناز پیشی میگیرد. ناز و نیاز در فرهنگ ما رسوخ پیدا کرده است. علی رقم طبیعی و به حق بودن نیازهای مختلف، از آن جهت که ممکن است مطرح کردن آن با ضعف همراه باشد، مطلوب نیست. در مجموعه داستانهای جمع آوری شده در همینان، باید به این نکته متذکر شد که اگر در مرحله ای هم نیاز برای زنان مطرح باشد ولی همیشه ناز کردن اولویت خودش را حفظ خواهد کرد. میتوان در این داستانها، تقابلهای مختلف افکار و فرهنگ را جست و جو کرد.
دختری که از تعقیب شدن توسط مادری یا خواهری خوشحال میشود چرا که فکر میکند مطلوب بوده است و خواستگار دارد بدون اینکه حرفی از نیازهای اولیه اش مطرح باشد و دختری دیگر که از تعقیب شدن توسط مادر یا خواهری متنفر است و آن را خلاف معیارهای انتخاب و استقلالش میداند.
دختری که اجرای مراسم به صورت سنتی را پس از طی مراحل آشنایی با معیارهای خودش را در ذهن پرورش میدهد وبا آن زندگی میکند و دختری که سنت را تنها راه آشنایی میداند و منتظر است در خانه شان را بزنند و دختری که سنت را مربوط به گذشتگان میداند و آن را منسوخ میپندارد.
از مجموعه داستانهای همینان، میتوان این موضوع را دریافت که تعدد فرهنگها و افکار بسیار است. به طور کلی میتوان گفت که مطرح کردن نیاز به طور مستقیم یا به طور خیلی خیلی مستقیم در فرهنگ رشد یافته ما ممدوح نیست و افراد سعی میکنند با ایجاد معادله های مختلف رفتاری به سمتی بروند که رابطه ها در نهایت به سود فرهنگ غالب رشد یابد. افرادی هم که از ایجاد شدن این معادله به صورت مطلوبشان خسته شده اند یا در مواردی متضرر شده اند سعی میکنند با وضع قوانین مختلف برای خودشان، خود را از تهاجم نظرها برهانند. میتوان دیدگاه های مختلف افراد، راجع به رابطه، عشق، معنا و هدف را جست و جو،تحلیل و ارزیابی کرد.
در ایام تعطیلات و دید و بازدیدهای مختلف میتوان به خود و افرادی که با آنها در ارتباطیم، بیشتر بیندیشیم. باید توجه داشت که کسی را با افکار و معادله های خود آزار ندهیم و بیشتر به آدمها و نیازهایشان گوش بدهیم. رضا امامی برایم نوشته بود که
“وقتی نخواهی به چیزهایِ منفی فکر کنی،
وقتی روزت را با چند صفحه کتاب شروع کنی ،
وقتی برای خودت هدف داشته باشی؛
می شوی یکی از همان آدم هایِ خوبی که جهان را زیباتر می کنند ،
همان ها که از وجودشان انرژیِ مثبت به فکر و روان ِ آدم ها نفوذ می کند و با نگاه و کلامشان حالِ دیگران را خوب می کنند.
مثبت که نگاه کنی؛ همه چیزِ دنیا خوب پیش می رود،
آدم ها، همه شان خوب اند،
و هیچ مشکلی لاینحل نیست!
مثبت که نگاه کنی؛
مهم نیست که امروز چه روزی ست،
که چندشنبه است،
تو آرام و مهربان و عاشقی؛
عاشقِ زمین، عاشقِ هوا، عاشقِ تمامِ آدم ها …
و جهان، پنجره ایست که از افکارِ تو باز می شود،
بخواه که خوب ببینی،
بخواه که خوب باشی،
بخواه که حالِ زمین و زمانت خوب باشد”
دختری در وب سایتی نوشته بود دیگه نمیتونم مجرد بمونم
دختری در وب سایتی نوشته بود دیگه نمیتونم مجرد بمونم
” من یک دختر مجرد 28 ساله هستم،دانشگاهمو رفتم، درسمم چندساله تموم کردم، دنبال کارم رفتم، ولی پیدا نکردم،واسه همین از صب تا شب مجبورم بشینم درودیوارای خونه رو نگا،کنم،وغر غرای مامانمو بشنوم،میخواستم برم باشگاه تا یکم رو حیم خوب بشه از این فکرا دربیام بیرون،ولی مامانم گفت چون درآمدمون کمه نمیتونه شهریه این کلاسارو بده،باید بشینم تو خونه،بعضی وقتا هزارتومنم تو جیبم پیدا نمیشه،که بخوام سوار اتوبوس بشم یه دوری تو شهر بزنم،خوردو خوراکمونم خوب نیست،مهمون بیاد یه میوه ای هم به ما میرسه،مهمون نیاد روی میوه نمیبینیم
قیافمم در نگاه اول زیاد جالب نیست،به خاطر همین تا حالا خواستگار چندانی نداشتم، یکی دوتا هم که اومدن،بعد از دیدن قیافه،داغون فلنگو بستن!خودم میدونم به خاطر قیافه نپسندیدن،از همه ی پسرایی که دنبال دختر خوشگلن حالم به هم میخوره،
همه ی دوستام که خوشگل بودن،باباشونم پولدار بود،خیلی زود ازدواج کردن،به همشون حسودیم میشه،
تورو خدا نیایین بگین یه نفرو میشناسم قیافش خوشگله،ولی ازدواج نکرده!گوشم از این حرفا پره،اینا حرفای دل خوش کنکیه،برید واقعیت جامعه رو ببینید
همین دوستام،خونه ی بابا، قیافشون که قشنگه،خودشونو تو آینه نگا می کنن کیف می کنن،خوشتیپن،هرکی میبیندشون عقل از سروهوشش میره،چند سال میفتن به پاشون تا جواب مثبت بگیرن ازشون ،اینام همش کلاس میزارن!،همه ی امکاناتم باباشون ریخته زیر پاشون،از این کلاس به اون کلاس،حساب بانکیاشون پره پر،ناز پدری دارن،زودم شوهر می کنن،محبت همسر هم بهشون اضافه میشه،
ولی امثال من،صبح با صدای فریاد ها و دعواهای پدرومادر،از خواب پامیشیم،مثل یه حیوون باهامون برخورد میشه،از صب تاشب فقط جلو چشممون اخم وتخمه!فقط دارم تحمل می کنم،روی محبتم که نمیبینیم،هیچ کسم که خریدارمون نیست،تو آینه قیافه ی خودمو نگا می کنم حالم از خودم به هم میخوره(بعضیا هم که علنی به روی آدم میارن،اسم رو آدم میزارن،من سبزه ام،بهم میگن سیاه:(که از هیچکدومشون نمیگذرم)
من از 13-14 سالگی احساس نیاز به ازدواج داشتم،الان نیاز به مادر شدنم بهش اضافه شده(شاید هرکسی نفهمه من چی میگم،بعضی وقتا نصف شب از خواب میپرم،با عاطفه شدید مادری،دلم میخواد بچه داشته باشم،وتا ساعت ها خوابم نمیبره،کسی میتونه بفهمه من چی میگم؟فک نکنم:(
آهای اینایی که خیلی ادعاتون میشه مذهبی هستید،میتونید دردمو بفهمید؟
قدیما یه جوون می خواستش ازدواج کنه،میرفت به پیامبر میگفت،من زن می خوام من شوهر می خوام
مثل الان نبود که من اگه بگم می خوام ازدواج کنم چپ چپ نگام کنن!
آهای مذهبیا،از اسلام چی نگه داشتین؟من الان جرات دارم برم به یه نفر بگم من نیاز به ازدواج دارم؟
سرتاپاتون ادعاست ،فقط به فکر خودتونید،ازتون بدم میاد
رفتم تویکی از سایتا که اخبار گفته بود مثلا رسمیه، برای انتخاب همسر، ثبت نام کنم ،یه مراحلی داره که به غلط کردن میندازه آدمو،بعدشم آدمی مثل من با این شرایط داغونو به کی می خوان معرفی کنن؟بی پول بی قیافه،خانواده بی اصل و نصب،
یه معیارایی برای ازدواج گفته با هرکدوم شرایط خودمو میسنجم میبینم اینطوری هیچ پسری نباید با من ازدواج کنه دیگه!
این معیارا چیه از خودتون درآوردین؟میفهمید فشار تجرد چیه؟چرا اینقد سنگ انداختین زیر پای جوونا؟یه خورده آسون بگیرید،پدرمونو درآوردین با این کاراتون
الان هرکی که ولنگ وبازه راحت عروسی می کنه،ولی دخترای تو پستو مونده میمونن!
تازگیا یه جفت، یا کریم رو بوم خونمون لونه ساختن،بچشونم بزرگ شده،دیگه چیزی نمونده خودش تنهایی پرواز کنه، هر روز با حسرت نگاشون می کنم،من به اونام حتی حسودیم میشه،چقد راحتن به خدا،راحت جفت انتخاب می کنن،بچه دار میشن،ولی ما اینقد بدبختی باید بکشیم.
طبق این حدیث،اون دختر که قیافه نداره واین مشخصات توش نیست تکلیفش چی میشه؟
زنی را به همسری بگیر که گندمگون ,چشم درشت, درشت کفل ومیان قد باشد , اگراورا نخواستی مهرش به گردن من.
امام علی«ع»وسایل الشیعه شیخ حر عاملی-جلد14-ص 35
من چی کار کنم که دلم می خواد مادر باشم،بچه میبینم ضعف می کنم،به دوستام که بچه دار شدن،شوهرشونم نازشونو میکشه،حسودیم میشه(حسادت بد منظورم نیستآ)فقط دلم می خواد منم خانواده خوب داشته باشم،من نیاز به ازدواج دارم،باید چیکار کنم؟چرا هیشکی نمیفهمه؟
من چون اصل و نصب خاصی ندارم،قیافه ی جالبی هم ندارم،باید برم با یه پسر داغونو به درد نخور معتاد الاف ازدواج کنم؟(چون فقط همینا میان سراغم:(
این همه ادعای مسلمونیتون میشه،چرا با دخترایی مثل من ازدواج نمی کنید؟یا برای پسراتون دخترایی مثل منو نمیگیرید؟به من چه که بابام بی سواده،کارگره،مادرم لهجه داره!چون هیچی نداریم من باید زیر فشار مجردی بمونم؟اینو بدونید اگه به گناه افتادم،شماها هم مقصرید،
قشنگ چشم گذاشتم دیدم،مذهبیا چجور عروسی میگیرن! همه ی عروساشون ،خوشگل و پولدارن!همین کاراتون باعث شده ازتون بدم بیاد(قدیما از الانم مذهبی تر بودم،ولی وقتی این کارارو ازتون دیدم، دلم نمی خواد مثل شما ها خودخواه ومغرور باشم)
من دارم به گناه می افتم،دلم نمی خواد بد باشم،ماه محرمم داره نزدیک میشه،تا دوماه قطع امید صد درصد از هرچی خواستگاریه
ما شوهر می خواهیم ، چرا به فکر ما نیستید
ما شوهر می خواهیم ، چرا به فکر ما نیستید
(گزارش از نگین باقری)
به گزارش خبرنگار جوان ؛ جالب است این روزها برخی افراد تمامی مسائل ازدواج را به گردن دختران می اندازند مثلا می گویند دختران خواستگار ندارند و از همه بدتر به دنبال شوهر می گردند گرچه در بطن ماجرا، این گونه نیست.
* عکس دست کاری شده کارکنان معترض سازمان محیط زیست
چندی پیش در سایت ها و کانال های تلگرام، تصویری با این مضمون که دانشجویان یکی از دانشگاه ها تجمع کردند و از مسئولان کشور برای یافتن شوهر کمک خواستند، منتشر شد و اعتبار رسانه ای و منزلت یک زن دست به دست چرخید و این در حالی است که در این عکس برخی از زنان متأهل و حلقه در انگشتان خود داشتند و عکس اصلی ، متعلق به تجمع کارکنان زن معترض سازمان محیط زیست بود.


* پسران بی شرایطند یا دختران ، بی خواستگار؟!
کافی است کمی منطقی باشیم و بدانیم عدم ازدواج جوانان در این روزها چون تسبیحی است که از دانه های زیادی به وجود آمده و به هیچوجه صحیح نیست برخی از ما در هر محفلی ارزش و شأن یک دختر را پایین بیاوریم و با شوخی و خنده سرسری از این موضوع رد شویم.
سپیده، 24 ساله، دانشجو، می گوید: برخی از پسران که برای ازدواج پا جلو نمی گذارند به این دلیل است که شرایط ازدواج ندارند اما حرف های بیهوده می زنند و سعی می کنند دختران مجرد را بدون طالب جلوه دهند.
امان الله قرایی مقدم، جامعه شناس، در این باره می گوید: در طول تاریخ همواره مجنون به دنبال لیلی بوده است و این مردان هستند که در دنیا تقاضای ازدواج از زنان را دارند. نباید کم کاری برخی مسئولان و پسران را به گردن دختران انداخت چون وقتی گروهی از پسران، نمی توانند به لحاظ اقتصادی، میزان درآمد، بیکاری و فقر ازدواج کنند، دختر را زیر سوال می برند و این موضوع اصلا ربطی به دختر ندارد .
*لزوم درک متقابل میان همه افراد جامعه
آنچه در وهله نخست می بایست به آن توجه داشت اینکه با وجود تمامی مشکلات بر سر راه ازدواج لزوم وجود درک شرایط اجتماعی بصورت متقابل از سوی دختران و پسران و همچنین خانواده هاست چرا که بدون درک صحیح، عمیق و همه جانبه از سوی همه ی آحاد جامعه نمی توان به راه حلی کارساز برای حل سوء تفاهمات اجتماعی دست یافت.
* منطقی که بار سفر بسته است
اگر به پای منطقمان بنشینیم و کلاه خود را قاضی و هر دو گروه را به حق داوری کنیم می بینیم که وضع ازدواج نه ربطی بی خواستگاری دختران دارد نه ربطی بی مسئولیتی پسران چرا که هر انسانی اعم از دختران و حتی همان پسرانی که هم اکنون شرایط ازدواج ندارند و با غرور بی خواستگاری را به دختران برچسب می زنند در ذات خود بیم تنهایی دارند. اینکه سال به سال به سن شان افزوده شود و شرایط ازدواجشان مهیا نشود ، اینکه اختلاف سن شان با فرزندانش شکاف نسل را ایجاد کند. حال برخی از ما بیاییم به جای آن که پیکان اتهام را به سوی هم نشانه بگیریم و یکدیگر را در فضای مجازی و واقعی به رگبار ببندیم، فقط کمی خود را به جای هم بگذاریم.
1 دیدگاه. دیدگاه خود را ثبت کنید
سلام من یه خانم ازدوج میکنه من بی کارم ولی خوش دل هستم