

?داستان لیلا شماره 18
? وقتی مسائل اقتصادی و رفاهی مطرح است، حرف از عشق زدن چه معنایی دارد؟
? به نظرت آدمها اقتصاد و رفاه را برای چه میخواهند؟
? در یک سریال پر طرفدار سربازانی بودند که مردانگی شان را از دست داده بودند، یک نفر پرسید این ها برای چه می جنگند وقتی مردانگی ندارند؟ کسی جواب داد؟ شاید برای پول میجنگند! جواب داد: من میبینم که اینها پولهایشان را در کجا و برای چه خرج میکنند!!
? عشق همیشه واژه مبهمی بوده است. چیزی راجع به آهستگی شنیده ای. آیا اندام برای رابطه مهم است؟ چطور میشود بدون تماس عاشقانه عشق ورزید؟
چند وقتی است که لیلا با قلم نوری اش مشغول نوشتن است. وبلاگی با نام شوکران راه می اندازد و آموزش ویراستاری را شروع میکند.بعد از خرید قلم نوری کمتر با شهاب جر و بحث میکند. به رابطه اش با شهاب فکر نمیکند. لیلا حتی به اسمهای بچه هایش که شیوا، شیما و شایان بود فکر نمیکند و اینکه چرا همه با شین شروع شده اند که اول اسم شهاب است و این که روزی دوست داشته است اسم فرزندانش لعیا، لاله و لهراسب باشد. زندگی لیلا شده بود پشت لپ تاپ نشستن. روز تا شب مینوشت، پاک میکرد و هر مطلبی دستش میرسید، میخواند.
وقتی لیلا حرف میزد چیزی که احساسات واقعی اش را لو میداد کلمه هایی نبودند که به کار میبرد، سکوت ها و وقفه های میان حرفهایش بود. او نمیدانست که حوصله میکند چیزی راجع به عشق بخواند. شنیده بود که زندگی با عشق معنا پیدا میکند. وبلاگی به نام ملت عشق را یافته بود. وبلاگی پر از حرفهایی از کتاب ملت عشق، داستان عاشقانه مولانا و شمس. موضوع داستان ربطی به زندگی اش نداشت. تصوف و عرفان در چند قرن پیش. چطور میتوانست هوش و حواسش را بدهد به موضوعی که هیچ چیز درباره اش نمیدانست. از کسانی که توصیه های فراوانی به خواندن این کتاب کرده بودند، متنفر بود. شاید از خودش متنفر بود که نمی توانست حوصله خرج دهد و این کتاب را بخواند. در نبودن های شبانه شهاب خودش را راضی کرد که به خواندن وبلاگ ملت عشق بپردازد.
در ابتدا نویسنده وبلاگ برای لیلا اهمیتی نداشت. نویسنده اش هر فردی میتوانست باشد. حرفها هم از کتاب دیگری بود که نویسنده نقدهایی بر آن مینوشت. این نقدها و حرفها کم کم برای لیلا معنا پیدا کرد. هر بار که شهاب به منزل نمی آمد، لپ تاپش را لبه تخت میگذاشت، روی تخت دراز میکشید و تا صبح مشغول خواندن میشد. انگار خواندن برای او تمامی نداشت.
لیلا با خود فکر میکرد، چه چیزی از همه مهم تر است. او سالهای زندگی اش را برای ساخت زندگی گذاشته بود که دستاوردش شوهری بود که در بسترهای دیگر میخوابید. فرزندانی بودند که هر کدام دنبال زندگی خود می روند. دستاوردهای مالی هم دیگر او را خوشحال نمیکرد. همه چیز روال خطی داشتند. او نمیدانست دنبال چه چیزی باید بگردد.
نوسینده وبلاگ خلیل نام داشت. لیلا نمیدانست خلیل چند سال دارد. به نظر میرسید خلیل یک جوان 20 و اندی ساله است ولی برخی جمله هایش او را مبهوت خود میکرد. وقتی خلیل نوشت که عشق حس خوشایندی نیست که امروز هست و فردا نیست، لیلا روی صفحه میخکوب شد. این همان جمله ای بود که او در آشپزخانه به دخترش گفته بود. خلیل نوشته بود در دنیایی که هیچ کس فرصت پرداختن به ظرایف عشق را ندارد، ملت عشق اهمیت بیشتری می یابد.
پنجره اتاق از باد میلرزید. دلش میخواست برود زیر لحاف ولی نمیخواست از لپ تاپ جدا شود. خلیل نوشته بود که چون عشق جوهره و هدف اصلی زندگی است، روزی میرسد که عشق به چابکی گریبان همه را میگیرد. حتی گریبان آنهایی را که از او فراری اند و حتی گریبان کسانی را که از کلمه رومانتیک مثل نوعی گناه استفاده میکنند.
لیلا نمیدانست از باد پنجره به خود میلرزد یا از خواندن کلمه هایی که روی صفحه مانیتور میدید. مثل این میماند که کسی تو را زیر نظر دارد و لحظه به لحظه از وضعیت تو گزارش تهیه میکند و هیچ نشانی از فرد گزارش دهنده در نزدیکی تو نیست.
#داستان_همینان
#داستان_لیلا
داستان لیلا شماره 1
داستان لیلا شماره ۲
داستان لیلا شماره ۳
داستان لیلا شماره ۴
داستان لیلا شماره ۵
داستان لیلا شماره ۶
داستان لیلا شماره ۷
داستان لیلا شماره ۸
داستان لیلا شماره ۹
داستان لیلا شماره ۱۰
داستان لیلا شماره ۱۱
داستان لیلا شماره ۱۲
داستان لیلا شماره ۱۳
داستان لیلا شماره ۱۴
داستان لیلا شماره ۱۵
داستان لیلا شماره ۱۶
داستان لیلا شماره 17
داستان لیلا شماره 18
5 دیدگاه. دیدگاه خود را ثبت کنید
[…] داستان لیلا شماره 18 […]
[…] داستان لیلا شماره 1داستان لیلا شماره ۲داستان لیلا شماره ۳داستان لیلا شماره ۴داستان لیلا شماره ۵داستان لیلا شماره ۶داستان لیلا شماره ۷داستان لیلا شماره ۸داستان لیلا شماره ۹داستان لیلا شماره ۱۰داستان لیلا شماره ۱۱داستان لیلا شماره ۱۲داستان لیلا شماره ۱۳داستان لیلا شماره ۱۴داستان لیلا شماره ۱۵داستان لیلا شماره ۱۶داستان لیلا شماره 17داستان لیلا شماره 18 […]
[…] لیلا شماره ۱۵داستان لیلا شماره ۱۶داستان لیلا شماره 17داستان لیلا شماره 18داستان لیلا شماره 19داستان لیلا شماره 20داستان لیلا […]
[…] لیلا شماره ۱۵داستان لیلا شماره ۱۶داستان لیلا شماره 17داستان لیلا شماره 18داستان لیلا شماره 19داستان لیلا شماره 20داستان لیلا […]
[…] لیلا شماره ۱۵داستان لیلا شماره ۱۶داستان لیلا شماره 17داستان لیلا شماره 18داستان لیلا شماره 19داستان لیلا شماره 20داستان لیلا […]