روی نیمکت پارک نشسته بودم. آنقدر درگیر خودم بودم که نه متوجه گذر آدمها بودم نه گذر پرندگان. جلوی پام از تنقلات پر شده بود. به این فکر میکردم که آیا میتوانم شرکت را از ورشکستی نجات بدهم؟ از دست دادن اعتبار چند ساله فکر وحشتناکی بود که همه رشته افکارم را پاره میکرد. تماسهای های مکرر و پیگیری های طلبکاران اجازه فکر کردن را ازم گرفته بود. نمیدانم چرا پارک رو برای درد دل کردن با خودم انتخاب کردم اما هرچه بود، صندلی سبز رنگی داشت که میشد روی آن راحت نشست.
پیرمردی کنارم نشست و با دیدن روی و حال من ازم پرسید؟ اتفاقی افتاده؟
من هم که از تکرار داستانها برای خودم خسته شده بودم از اینکه یک جفت گوش رایگان پیدا کرده بودم، خوشحال بودم و تمام ماجرا را تعریف کردم. پیرمرد به من گفت که میتونه بهم کمک کنه. اسمم رو پرسید و یک چک با مبلغ مورد نیازم برام نوشت. باور کردنی نبود. هنوز در بهت کارش بودم که بهم گفت یک سال دیگه همین جا پولی رو که بهت قرض دادم رو بهم برگردون. من که از گرفتن چک آنقدر در شگفت بودم که میخواستم با همسرم تماس بگیرم و خبر خوشحالی ام را بدهم که متوجه رفتن پیرمرد نشدم. قبل از تماس کمی فکر کردم که پیرمرد مرا سرکار گذاشته است اما وقتی امضای راکفلر را پای آن دیدم، فهمیدم که او مثل فرشته ای بود که خدا برایم فرستاد. تصمیم گرفتم فعلا هدیه خدا را خرج نکنم. جان تازه ای گرفتم و به تمام بدهکاران زنگ زدم و وقت گرفتم. با انرژی فراوان محصولم را معرفی کردم و توانستم در عرض سه ماه چند قرارداد فروش امضا کنم. تمام بدهی های شرکت تسویه شد و توانستم اعتبار خودم رو دوباره به دست بیارم.
یکسال گذشت. چکی که باعث نجات من شده بود، در دستانم داشتم. یک هفته بیشتر بود که منتظر پیرمرد بودم تا داستان موفقیتم را برایش تعریف کنم و قرضم را بدهم. ازش خبری نبود. بعد از یک هفته انتظار، وقتی او را دیدم که پرستاری دنبالش بود و فریاد میزد او را بگیرید، فرار نکند. وقتی جریان این تعقیب و گریز را پرسیدم، فهمیدم که پیرمرد از آسایشگاه فرار کرده است و به همه میگوید که راکفلر است. یک لحظه بدنم خشک شد. هم شیرین بود، هم تلخ. نمیدانستم من به خودم اعتماد کرده بودم یا به راکفلر.
راکفلر با دست یابی به ۱ میلیارد دلار در سال ۱۹۱۶ نخستین میلیارد امریکایی است. نشریه فوربز او را ثروتمندترین فرد تاریخ می دانند.
اعتماد به نفس قدرت لازم برای انجا امور را در بازوان ما ایجاد می کند.