جملات زیبای شکسپیر
هیچ چیز ، بد یا خوب نیست، فقط نیروی اندیشه بدی و خوبی و سعادت و شقاوت را میآفریند.
یقینأ رفتار حکیمانه یا وضع جاهلانه همچون بیماری از شخصی به شخص دیگر سرایت میکند، پس لازم است که انسانها مواظب انتخاب معاشران خود باشند
اگر تمام شب را بخاطر از دست دادن خورشید گربه کنی لذت دیدن ستارهها را از دست خواهی داد.
داشتن علم بهتر از داشتن ثروت است ولی نداشتن ثروت بدتر از نداشتن علم است.
در دریای پرتلاطم زندگی همیشه موجی را می توان یافت که اگر با آن حرکت کنید شما را به ساحل خوشبختی می رساند.
به خدا سوگند که خروارها فریب خوردگی بهتر از یک جو بدگمانی است!
احمق ها هیچ گاه کمتر از عهد کنونی محبوبیت نداشتنه اند ، چون خردمندان به جای آنان خودنمایی میکنند و نمیدانند از عقل خود چگونه بهره ببرند زیرا رفتارشان تؤام با تقلید است .
من تو را همچون خوابی در خاطر دارم،خوابی زیبا هنگامی که چون پادشاهی می خوابم و وقتی بیدار می شوم تو را در بر ندارم .من وقت را هدر دادم و اکنون اوست که مرا هدر میدهد.
ای جسارت! دوست من باش.
دوستی نعمت گرانبهائی است ،خوشبختی رادوبرابر می کندوبه بدبختی تخفیف میدهد.
اگر كسی را دوست داری رهایش كن سوی تو برگشت از آن توست و اگر برنگشت از اول برای تو نبوده.
آه که دروغ چه چهره زیبایی دارد.
خدا به تو یک صورت داده است و تو از آن صورت دیگری ساخته ای.
صورت شما كتابیست كه مردم می توانند از آن چیز های عجیب بخوانند.
چقدر بدبختند آنان که صبر و شکیبایی ندارند؛ مگر نه آن است که زخم ذره ذره التیام مییابد.
ترسو قبل از مرگش بارها میمیرد؛ دلیر فقط یک بار طعم آن را میچشد.
عجیب است که گوش بشر در مقابل نصیحت کر شود ولی نسبت به چاپلوسی شنوا .
موطن آدمی را در هیچ نقشه جغرافیای نشانی نمی توان یافت، موطن آدمی در قلب همه کسانی است که دوستش دارند!
چرخ فلک، قایقهایی را به حرکت در میآورد که پارو آنها را به حرکت درنیاورده است.
زندگی داستانی است که یک ابله تعریف میکند؛ پر از غوغا و هیاهو اما نامفهوم.
زندگی کمدی است برای کسی که فکر می کند و تراژدی است برای کسی که احساس می کند.
اگر غبطه خوردن به عزت و شرافت گناه است پس من مجرمترین روح زمینم.
چیزی نداشته باشی؛ چیزی برای از دست دادن نداری.
ظن و گمان همیشه در کمین ذهن گناهآلود است.
جهنم خالی است چون همه دیوها اینجا هستند.
مگر پرتو شمع تا کجا میرسد؛ مرگ خوب هم در این دنیای حرف نشنو همین قدر میدرخشد.
من در قید خوشنودی تو، با جوابی که میدهم، نیستم.
اگر انجام دادن، به اندازه دانستن نیک از بد آسان بود، نمازخانهها کلیسا بودند و کلبه درویشان قصر پادشاهان.
اگر توانستی با نگاه به بذرهای زمان بگویی کدام جوانه میزند و کدام نمیزند، بعد با من حرف بزن.
نه خوب است و نه بد؛ فکر ماست که از آن خوب یا بد میسازد.
زندگی به اندازه یک داستان تکراری که گوش گنگ مرد خوابآلود را میآزارد خستهکننده است.
مثل امواج که به سوی ماسههای ساحل شتابانند لحظات ماست که برای رسیدن به پایان بیقرارند
ای خدا، ای خدا! تا کی اسیر پلیدی [ناشی از] دروغ بمانیم.
عشق جوانتر از آن است که بداند وجدان چیست.
دختران هیچ نمیخواهند جز شوهر و وقتی به دست آوردند همه چیز میخواهند.
هر که سرگیجه دارد فکر میکند دنیا دور خودش میچرخد.
آدمها پنجره را به روی طلوع خورشید میبندند.
غرورم با ثروتم از دست رفت.
چه غم شیرینی است جدایی.
شیطان برای رسیدن به مقصودش به کتاب آسمانی هم استناد میکند.
گوشهایت را به همه بسپار اما صدایت را به عدهای معدود.
به افکارت زبان نده.
ظرف که خالی باشد صدای بیشتری دارد.
دوران طلایی پیش روست نه پشت سر.
اگر اشکی داری آماده شو تا آن را فرو بریزی.
دیوانه، عاشق و شاعر از یک قماشند: هر سه اهل خیال.
محتوای جاهطلبی بهمثابه سایه رؤیاست.
هنوز هنری خلق نشده که افکار را از روی صورت بازسازی کند.
هر کس باید با شکیبایی نتیجه رفتارش را تحمل کند.
وزن دشمن را بیشتر از آنچه به نظر میآید حساب کن.
سه ساعت زودتر بهتر از یک دقیقه دیرتر.
برای آن که کار درست بزرگی انجام بدهی، اشتباه کوچک مرتکب شو.
آن که تاج بر سر دارد، بیقرار سر بر بالین گذارد .
محکوم زمانیم و زمان محکوم گذشتن.
هر آنچه گذشت مقدمه است.
وقتی پدر به پسر چیزی میدهد هر دو میخندند؛ وقتی پسر به پدر چیزی میدهد هر دو میگریند.
وقتی غم میآید، فقط با یک مأمور مخفی نمیآید بلکه با چند لشکر از راه میرسد.
آهسته و عاقلانه! آنان که تند میدوند سکندری میخورند.
زاده شدن همچون ربوده شدن است، که بعد از آن به عنوان برده فروخته میشوی.
یه رفیق تو دربار بهتر از دهشاهی تو کیف جیبیه.
یه احمق فکر میکنه عاقله اما یه عاقل میدونه که احمقه.
خوبی زیادی هم بد از آب درمیاد.
بهتره احمق با حضور ذهن باشی تا با حضور ذهن احمق.
آدم تبهکار میرود ولی شرش بعد از او میماند.
آن کس که جرأت انجام کارهای شایسته دارد، انسان است.
آن کس که مال مرا بدزدد، چیز بی ارزشی را ربودهاست، اما آنکه نام نیک مرا برباید، جزئی از وجود مرا میبرد که او را غنی نمیکند اما در واقع مرا حقیر میسازد.
آیا میدانید که انسان چیست؟ آیا نسب و زیبایی و خوشاندامی و سخنگویی و مردانگی و دانشوری و بزرگمنشی و فضیلت و جوانی و کرم و چیزهای دیگر از این قبیل، نمک و چاشنی یک انسان نیستند؟
از دست دادن امیدی پوچ و آرزویی محال، خود موفقیت و پیشرفت بزرگی است.
اگر در این جهان از دست و زبان مردم در آسایش باشیم، برگ درختان، غرش آبشار و زمزمه جویبار هریک به زبانی دیگر با ما سخن خواهند گفت.
اگر دوازده پسر داشتم و همه را به طور یکسان دوست میداشتم و یازده پسرم را در راه میهن قربانی میکردم، بهتر از این بود که یکی پس از دیگری در بستر خواب بمیرند.
امان از وقتی که مردم، دزد عقل را به گلوی خود بریزند، منظور از دزد عقل، مشروبات الکلی است، واقعأ که هیچ عاقلی این کار را نمیکند.
اندیشهها، رؤیاها، آهها، آرزوها و اشکها از ملازمان جداییناپذیر عشق میباشند.
ای فتنه و فساد، تو چه زود در اندیشه مردان نومید رخنه میکنی.
بدیهای ما در دنیا به یادگار میماند و خوبی هایمان همراه با ما به گور میرود.
بذلهگویی برازندهترین لباسی است که در یک مجلس میتوان پوشید.
برای دشمنانت کوره را آنقدر داغ مکن که حرارتش خودت را نیز بسوزاند.
برای لذت بردن کافیست اندکی احمق باشی.
به دست آور آنچه را که نمیتوانی فراموشش کنی و فراموش کن آنچه را که نمیتوانی بدست آوری.
تردیدهای ما خائنینی هستند که با نصایح خود، ما را از حمله به دشمن باز میدارند، درحالی که تصمیمی راسخ و حملهای به موقع میتواند فتح و پیروزی را نصیب ما سازد.
تملق خوراک ابلهان است.
جاییکه تخم محبت کاشته شود، شادمانی میروید.
جوانی و پیری با یک دیگر قابل مقایسه نیستند.جوانی مایه نشاط و سعادت است و پیری موجب فلاکت و حسرت.جوانی نیمروز زندگانی است و پیری شبانگاه ظلمانی.جوانی دوره خودنمایی و شجاعت است و پیری روزگار ترس و مذلت، جوان چون آهوی وحشی با نشاط و غرور در وادی زنگی میدود و پیر چون مردی لنگ آهسته و با هزار زحمت ، قدم برمیدارد.
جوانی جرعهای است فرحانگیز ولی حیف که به پیری آمیخته است.
چراغ کوچکی در شب، تاریکی را میشکافد و به اطراف نور میدهد، کار خوب اگرچه کوچک و ناچیز باشد در نظر من کوچک و ناچیز نیست.
در سرتاسر اعمال بشر، جزر و مدی موجود است که اگر آدمی در مجرای آن واقع شود، به ساحل سعادت میرسد وگرنه سراسر عمر وی در گودالهای بدبختی و فلاکت سپری خواهد شد.
در سینه خود شرارهای آسمانی دارم که نامش وجدان است.
دشمنان بسیاری دارید که نمیدانند چرا دشمن شما هستند ولی همچون سگ های ولگرد هنگامی که رفقایشان بانگ بردارند، آنها نیز پارس میکنند.
دنیا مانند یک تماشاخانهاست، هرکس رل خود را بازی میکند و سپس مخفی میشود.
دوستی نعمت گرانبهایی است، خوشبختی را دوبرابر میکند و از بدبختی میکاهد.
دنیا، سراسر صحنه بازی است و همه بازیگران آن به نوبت میآیند و میروند .نقش خود را به دیگری میسپارند.
دیدن و حس کردن، وجودداشتن است، زندگی در اندیشهاست.
دیوانه خودش را عاقل میپندارد و عاقل هم میداند که دیوانهای بیش نیست.
زنبور هرچقدر باشد،گل از آن بیشتر است؛ دلهای ماتم زده هر اندازه باشند، قلبهای شاد زیادترند.
زندگی از تار و پود خوب و بد بافته شدهاست، فضیلت ما وقتی میتواند بر خود ببالد که از خطاهای ما شلاق نخورد و جنایتهای ما وقتی نومید میشود که مورد ستایش فضیلتهای ما قرار نگیرد.
سعادتمند کسی است که به مشکلات و مصایب زندگی لبخند زند.
شادمانی در خانهای است که مهر و محبت در آن مسکن دارد.
شخص عاقل و هشیار به هرجا قدم بگذارد، سعادت و فراغت بال همراه اوست زیرا در جهان بجز خوبی وزیبایی چیزی نمیبیند.
عشق غالبأ یکنوع عذاب است، اما محروم بودن از آن مرگ است!
عقل و هوش خود را با خوشی و نشاط دمساز کن تا هزاران آسیب از میان برود و عمرت دراز شود.
علامت و نشان حقیقی اصالت و علو شأن، نوازش و ترحم آمیخته با شادمانی و گشادهرویی است.
کاری که وظیفه و صمیمیت در آن دخالت دارد، خللپذیر نیست.
کسانی که دنیا را از دست میدهند آن را با فکر و وسواس میخرند.
کشنده تر از نیش مار ، بچه حقناشناس است.
کینه پنهان نمیماند.
گذشت زمان هرچه از موهای مردم میکاهد، به خرد آنها میفزاید.
گربه ما وقت تولد از آن رو است که به صحنه بزرگ جنون و حماقت وارد شدهایم.
مردی که دردرون خویش موسیقی ندارد و نداهای خوش و دلنشین او را تحت تأثیر قرار نمیدهد، برای خیانت، توطئه و غارتگری مناسب میباشد و هیچ کس نباید به او اعتماد کند.
مسکنت در کوی هنرمندان و رنجبران راه ندارد و شادمانی در خانوادهای است که مهربانی در آن جا حکومت میکند.
مصائب خود را مانند لباستان با کمال بیاعتنایی تحمل کنید.
من از خوشبختیهای این جهان بهرهمند گردیدهام زیرا در زندگی عاشق شدهام.
من همیشه میل دارم از اشخاص نجیب پیروی کرده و از آنان چیز بیاموزم.
موفقیت هائی که نصیب بشر شده عمومأ در سایه تحمل و بردباری بودهاست.
میدانیم که چیستیم اما نمیدانیم که چه میشویم.
وجود ما به منزلهٔ باغی است که ارادهٔ ما باغبان آن است.
وقتی ناراحتی بزرگی پیش آید، رنج و غمهای دیرین از یاد میرود.
هر اندازه گناهی بزرگ کهنه شود و به حال اختفا باقی بماند سرانجام هنگام مرگ یا بروز خطر، چون فرصت کشف آن فرارسد، به صورت موحشی زهر خود را برجان آدمی میریزد.
هر چه را که دوست داری بدست آور وگرنه مجبور میشوی هر چه را که بدست میآوردی دوست داشته باشی.
هرکس فقیر و قانع باشد ثروتمند است.
همیشه حرف حق را بدون بیم بیان کن و شیطان را خجل ساز.
همیشه کار کنید و بکوشید تا جامه افتخار و عظمت را بپوشید، همیشه در نظر داشته باشید که افتخارات تازهای به دست آورید زیرا افتخارات گذشته همچون شمشیری است که زنگ زده و از رونق افتاده باشد .