??وقتی با فرد جدیدی آشنا میشیم ممکنه این ارتباط رو حاصل یه اتفاق بدونیم. گاهی ممکنه فراتر بریم و بگیم ما افرادی رو به خودمون جذب میکنیم که شبیه به خودمون باشن. مثل ما فکر کنن و مثل ما نگاه کنن. اول شب بود و هوای جنگل کاملا تاریک بود. درختها آنقدر بلند بودند و موهاشان پر پشت که به زحمت میشد لابه لای برگها ستاره ای را تشخیص داد. یحیی پاهاش را داخل آب گذاشت بود و به قول بچه ها به حس برزخی اش رفته بود. چراغ انداختم و رفتم کنارش نشستم. چند دقیقه که گذشت سکوتمان شکست. گفت یه چیزی بگو راجع بهش حرف بزنیم.
هرچی میگذره دایره انتخابهات واسه دوستی عوض میشه و محدودتر. میگفت قبلا با هرکسی صمیمی میشدم و یه رابطه دوستانه رو شکل میدادم اما الان خیلی کمتر اتفاق میفته با کسی صمیمی بشم. حتی رابطه های خیلی صمیمی که داشتیم هم کمرنگ شده و تقریبا ارتباطی نداریم. البته همه دوستان این طوری نیستن. یکی از بچه های دانشگاه بود که وقتی کنارت بود حس میکردی چند سال است با تو در ارتباط است ولی وقتی نبود انگار هیچ وقت نبود. شاید آدمها را با توجه به نیازهایی که میدید انتخاب میکرد. البته پژوهشها اینو هم نشون میدن که وقتی یه نفر عاشق میشه یکی دوتا از رابطه هاش از بین میره، پس اگه دیدی دوستی ازدواج کرد و ارتباطش با شما قطع شد، همیشه به این دلیل نیست که فرصت نداره یا همسرش اجازه ارتباط نمیده، خلاهایی که در دوران مجردیش داشته رو این طوری برطرف میکرده است. البته همه این طور نیستن گاهی مسیر آدمها عوض میشه، هدفهاشون تغییر میکنه و برنامه های زندگیشون جور دیگه ای میشه ولی این طور نیست که قسمتهایی از زندگی رو که با کسی ساختن رو فراموش کنن و هنوز نسبت بهش مرام دارن.
?آب حرفهای ما رو گوش میداد و میبرد. انگار میخواست پیامی را به درختان برساند. شاید رفتار ما هم با درختان این گونه باشد. با آنها عکسی بگیریم و خوش باشیم و باز به محل زندگی مان برگردیم. شاید هیچ وقت آن درخت را هم یاد نکنیم. البته شاید روزی ما هم درخت شویم و کسی بیاید کنارمان عکس بگیرد و …